اولین نگاه به هنر مربوط به پیرایش زندگی انسانهای اولیه در عصر یخبندان می باشد در آن زمان انسان های اولیه یا نئاندربالها بیشتر با جمعیتهای کم و اندک با حداقل ارتباط زندگی می کردند که هیچ پیش ذهنی از توانایی های خود نسبت به رفع احتیاجات نداشتند به ترتیب با گذشت زمان و افزایش جمعیت بیشتر بسته به احتیاجات واجب خود را قبیل ادامه حیات با استفاده از اشیاء محیط اطاف خود عصر سنگی را بوجود اورد.

مدتها گذشت و انسان با تغییر شکل و ابعاد هندسی ذهنی اشکالی را بر روی سنگ ها یا چوب و یا استخوان حیوانات بوجود اوردند و در امر تهیه ما یحتاج و یا دفاع از خطرات طبیعی استفاده بردند . در این زمان سرعت رشد هنر در بین بشر بیشتر شد به طوری که تراشیدگی غارها و اشکال موجود در تمدن های معروف از قبیل تمذن سومری و بین النهرین مؤید این مسئله است.

عصر بعد از نوسنگی- عصر نئوسنگی است که در این زمان بشر توانست علاوه بر موارد گفته شده به ساخت ابزار تهاجمی و دفاعی بپردازد پس از پیدایش انرژی موجود در آتش فصل جدیدی در زندگی نو بشر به وجود آمد در این فصل سرعت بهره گیری از امکانات طبیعی به وسیله آتش –سنگ-چوب بیشتر شد.

پس از گذشت قرن ها اولین شاهکار هنری انسان در تاریخ رام کردن حیوانات و کاشت و بداشت گیاهان بود که بیشتر مورخان و اندیشهمندان ابتدای پیدایش هنر و فرهنگ را از این دوره یاد می کنند . زیرا تمدن را در کتب معروف بریتانیا و آلمان به زندگی مردم در محل رودهای بزرگ نام می برند.

 اهمیت اسطوره در فرهنگ چیست؟

اسطوره ابعاد مختلفی دارد .اسطوره از نظر هنری تعاریف متعددی را شامل می شود .برخی از دانشمندان اسطوره را کمی از شاخه های علم نمادها و نشانه ها در قالب فلسفه زبان شناسی می دانند و برخی نیز مجزا از علوم فوق یا مهارت واقعی ویژگی های طبیعی در نظری دیگر به طور کلی اسطوره شناسی نوعی جامعه شناسی تاریخی است که ریشه در تاریخ تمدن و هنر انسانی دارد و از این رو مکاتب مختلفی نیز پدیدار می شود از قبیل مکتب روانکاوی مکتب های جامعه شناسی و مکتب تاریخی به طور مثال عامه مردم باور دارند که رب النوع  یا اساطیر مختلفی در تاریخ هنر موجودیت جامعه را نمایان می سازد به طوری که اسطوره میترا به عنوان یک خدای خورشید در نظر گرفتند طوری که درخشش آن خورشید باعث نور و از بین رفتن تاریکی و پلیدی بود.

نظر فلسفه و اخلاق درباره اسطوره چیست؟

نگاه به اسطوره در زمان های قدیم آنچنان بعد اعتقادی و اخلاقی پیدا کرده که زندگی حاذق برخی مردم را تحت الشعاع قرار میداد.بیشتر رویکرد ما از قرن 19 تا کنون می باشد .در تعاریفی که برای اسطوره در نظر گرفته شده است بیشتر آمیخته با تخیل و تفکر مصنوعی بود و در اصل چون واقعیتنداشت ارزش نیز پیدا نمی کرد این نگاه در اعصار و سدههای میلادی قوت گرفته بود.

اما با ظهور دین اسلام به نوعی اصلاح گردید .زیرا در آیات و نشانه های قرآنی متعدد از اسطوره ها و پدیده های نام برده می شد که برای اندیشمندان و دانشمندان بروز و ظهر نداشت ولی گذاره ای خبری محتومی بود.بنابراین با تقارن رشد تصاعدی علم و ظهرو اسلام بیشتر ناخالصی ها بررف گردید بطوری که هم اخلاق که به عنوان میثاق اجتماعی و فردی نام برده می شد و هم علم جایگاه خود را در جهان هستی پیدا کرد.

چگونگی پیدایش و حضور اسطوره ها و تمثیل ها ی گوناگون در فرهنگ های مختلف چه اهمیتی دارد؟

اسطوره ها بیشتر از روایات و جلوه نمادین درباره خدایان –فرشتگان و موجودات فوق طبیعی در جهان شناخته شده بودند و افکار بشریت تمایل بیشتری را برای جذب این گونه مارد از خود نشان می داد زیرا که یک عنصر اصلی به نام تقدیس گرایی در وجود انسان وجود دارد و با توجه به مشاهده پلیدی به دنبال درمان آن توسط الهه های پاکی می باشند به طوری کلی اسطوره سرگذشت راست و مقدس است که در زمانی ازلی رخ داده و به گونهای نمادین تخیلی پدید امده.اسطوره به شیوه ای تمثیلی کاوشگر هستی است.