عضویت

آموزش علوم تربيتی

 علوم تربيتي – مقدمات تكنولوژي آموزشي
بخش اول
«تاريخچه و مفهوم تكنولوژي آموزشي»
مفاهيمي كه از اين رشته در ذهن ما موجود است، بسيار متفاوت مي باشد. دليل اين دگرگوني تصورات ذهني از يك رشته علمي نحوه ي وارد شدن اين رشته به سيستم آموزشي كشورها به طور كلي تكامل مفهوم تكنولوژي آموزشي است.
براي روشن تر شدن مفهوم تكنولوژي آموزشي مراحلي را كه اين مفهوم طي كرده است را مورد بررسي قرار مي دهيم. البته اين مراحل مربوط به سال هاي بعد از 1900 است. در سال هاي قبل از 1900 گاهي معلمان اجسام حقيقي را به كلاس درسي مي آورند ياكودكان را به ديدن موزه ها مي‌بردند. در رابطه با روش هايي كه قبل از سال 1900 به كار گرفته شده اند و كساني كه به عنوان پيشگامان در رشته تكنولوژي آموزشي معرفي مي‌شوند،ساتلر (Sattler) (1968) و امير ابراهيمي (1366) اطلاعات زيادي ارائه مي‌دهند. ساتلر سوضسطائيان قرن پنجم پيش از ميلاد را پيشگامان در رشته تكنولوژي آموزشي مي‌داند و به دليل ماهيت سيستماتيك كار آنان از نظر طراحي و سازماندهي مواد آموزشي، آنان را پيشگامان واقعي و غيرقابل انكار اين رشته مي شناسد.
تكنولوژي آموزشي در طي تكامل خود از چهار مرحله گذر كرده و اكنون وارد مرحله پنجم شده است. بيشتر كشورها اين مراحل را تجربه كرده‌اند و هر فرد مي‌تواند در كشور خود نمونه اي از اين مراحل را بياورد.
• مرحله ي اول – ابزار و وسايل
• مرحله دوم – مواد آموزشي
• مرحله سوم – نظام هاي درسي
• مرحله چهارم – نظام هاي آموزشي
• مرحله پنجم – نظام هاي اجتماعي
ابتدا هر كدام از اين مراحل را توضيح مي دهيم و سپس به بررسي تجارب ايران در رابطه با تكنولوژي آموزشي مي پردازيم.
«مرحله اول – ابزار و وسايل»
در سال هاي 1900 كارخانه هاي سازنده ي ابزار شروع به ساختن انواع پروژكتورها كردند.
در ابتدا هدف آنها اين نبود كه از پروژكتورها در مدارس استفاده شود ولي اين ابزارها كم كم در مدارس رسوخ كردند. اين ابزارها قادر بودند تصاويري را برروي پرده نمايش دهند و گاه همزمان صدا را نيز با تصوير توليد مي كردند. اين ابزارها بيشتر هدف تجاري داشت و مواردي كه به وسيله ي اين ابزار نمايش داده مي شد هدف سرگرم كننده داشت و مواد مورد نياز مدارس توليد نمي شد. خيلي زود مدارس پي بودند كه صرفاً مجهز بودن به ابزارهايي كه چون انواع پروژكتورها، يا ضبط صوت و گرامافون نمي‌تواند پاسخگوي نيازهاي آنها و مشكل گشاي معضلات آموزشي باشد.
مرحله دوم – مواد آموزشي
صاحبان صنايع افراد ديگر را به كار گرفته و شروع به توليد مواد مورد نياز مدارس كردند. از اين به بعد فيلم هاي آموزشي مخصوص مدارس ساخته شد و كتاب ها و نقشه هاي ويژه ي كودكان منتشر گرديد.
پژوهش هايي كه در اين دوره از تكامل تكنولوژي آموزشي انجام گرفت درباره تأثير رنگ بر آموزش، اندازه ي تصوير و همچنين تأثير مشخصات تصوير براي جلب توجه بيشتر بود. اما به زودي متوجه شدند كه بيشتر اوقات تفاوت قابل ملاحظه اي بين آموزش سنتي و آموزشي كه از طريق ارائه مواد گران قيمت صورت مي گرفت وجود ندارد، بلكه عناصر ديگري مثل معلم و شاگرد نيز در آموزش و يادگيري دخالت دارند.
«مرحله سوم – نظام هاي درسي»
در اين دوره وسايل و مواد همه در خدمت نظام بزرگتري كه نظام درسي بود قرار گرفتند.
و متخصصين به كل يادگيري و آموزش مورد مدرسه‌اي به عنوان يك نظام نگريستند. به همين علت بود كه افراد متخصصي در اين دوره افرادي بودند كه سيستم هاي آموزشي (و بيشتر انفرادي) را طراحي كردند.
در اين دوره طراحي منظم تدريس (آموزشي) يا تكنولوژي ،آموزشي (تدريس) مورد توجه قرار گرفت. بازآموزي معلمين، توليد مواد جديد، افزودن فضاهاي آموزشي، بالابردن امكانات كتابخانه ها و آزمايشگاهها همه جزء مواردي بودند كه مديران در رابطه با نگرش سيستفيك به امور آموزش طالب انجام آن بودند. متخصصان اقرار داشتند كه نظام هاي درسي تحولي بنياني در بالابردن كيفيت آموزش و يادگيري به وجود آورده است ولي سيستم يك دوره ي سوم را نيز پاسخگوي نيازهاي واقعي يادگيرنده نمي دانستند.
«مرحله چهارم – نظام هاي آموزشي»
در اين مرحله مواد آموزشي نوشتاري، ديداري، شنيداري و ديداري، شنيداري به مطالعه جامعه اي كه فرد در آن رشد كرده است و با توجه به نيازهاي جامعه تهيه مي شود. يعني هم به فرديت شخص و نيازهاي او توجه مي شود و هم به نيازهاي جامعه. امكانات معمولاً در محل در اختيار يادگيرنده قرار مي‌گيرد ولي او خود مسئول يادگيري خود است. آموزش منظم فقط به صورت آموزش رسمي مدرسه‌اي نيست بلكه در سطح جامعه انجام مي‌گيرد.
«مرحله پنجم – نظام هاي اجتماعي»
در مرحله پنجم مفهوم تكنولوژي آموزشي بيشتر به عنوان فلسفه اي است حاكم بر كل آموزش كه در يك كشور براي رسيدن به هدف‌هاي رشد و توسعه انجام مي‌گيرد. در اين مرحله تكنولوژي، آموزشي مخصوص افراد يا سازمان خاصي نيست بلكه حيطه ي عمل هر فرد يا سازماني را كه براي رشد و توسعه كشورش كار مي‌كند در بر مي‌گيرد.
تكنولوژي آموزشي – تعريف
واژه تكنولوژي Tecnology از ريشه ي يوناني Technolia، به معني برخورد سيستفيك مي آيد در برابر واژه ي تكنولوژي در فرهنگ هاي مختلف مطالب متفاوتي آورده شده است كه يكي از آنها عبارت «كاربرد دانش براي مقاصد عملي» است. پس مي توانيم تكنولوژي آموزشي را از نظر لغوي كاربرد دانش يا يافته هاي علمي براي مقاصد آموزشي، يا برخورد سيستفيك با آموزش بدانيم.
تعريفي كه كميته مخصوص تكنولوژي آموزشي در آكادمي ملي مهندسي آمريكا از تكنولوژي آموزشي مي‌كند چنين است. مجموعه اي از معلومات ناشي از كار بست علوم آموزشي و يادگيري در دنياي حقيقي كلاس درس، همراه با ابزار و روش هايي كه كاربست علوم نامبرده در بالا را تسهيل كنند.
تكنولوژي آموزشي از ديدگاه جي.آر. گاس مدير مركز تحقيقات و نوآوري هاي آموزشي وابسته به سازمان همكاري هاي اقتصادي كشورهاي اروپايي عبارت است از : «طرح سازمان يافته و استقرار يك سيستم فراگيري كه از مزاياي روش هاي نوين ارتباط جمعي، ابزار و وسايل بصري، سازمان بندي كلاس درس و روش هاي جديد تدريس بهره گيري مي‌كند ولي در عين حال از آنها انتظار معجزه نيز ندارد.
اشكال اين تعريف در اين است كه بيشتر به روشها و ابزار تكيه مي‌كند و به تعيين هدفها و ارزشيابي از ميزان يادگيري نمي پردازد.
تعريفي كه از تكنولوژي آموزشي كه اكنون تقريباً مورد پذيرش همه است تعريف جيمز براون از تكنولوژي آموزشي است. براو تكنولوژي آموزشي را «طراحي، اجرا و ارزشيابي سيستماتيك» تمامي فرآيند يادگيري و آموزش بر اساس هدفهاي مشخص و نتايج تحقيقات در زمينه هاي يادگيري انساني و ارتباط و همچنين به كار گرفتن مجموعه اي از منابع انساني و غيرانساني به منظور ايجاد آموزش مؤثرتر مي‌داند.
مطابق تعريف فوق تكنولوژي آموزشي از تمامي يافته هايي كه در زمينه يادگيري انساني به دست آمده است بهره مي‌گيرد. علمي كه يادگيري را مورد مطالعه قرار مي‌دهد علم روانشناسي يادگيري است و علمي كه اختصاصاً يادگيري انسان را بررسي مي‌كند. شاخه اي از روانشناسي به نام روانشناسي پرورشي يا روانشناسي تربيتي است. پس تكنولوژي آموزشي از يافته هاي علم روانشناسي تربيتي بهره مي‌گيرد. تكنولوژي آموزشي از نتايج پژوهشها در زمينه ارتباط نيز سود مي‌جويد. تكنولوژي آموزشي هر موقعيت آموزشي را يك موقعيت ارتباطي مي‌داند، سعي مي‌كند كه اجزاء موجود در آن موقعيت ارتباطي را شناسايي كند و موانع ارتباطي را تشخيص دهد.
در تعريف جيمز براون از تكنولوژي آموزشي طرح ريزي سيستماتيك، كاربرد ماهرانه توليدات تكنولوژي و نتايج تحقيقات روانشناسي تربيتي و ارتباط ، اموري اساسي مي باشند. علاوه بر اينها تكنولوژي آموزشي با استفاده از منابع انساني و غيرانساني مي كوشد تا با بهره گيري از همه امكانات به اهداف آموزشي برسد.
خود را بيازمائيد:
1- در اوائل دهه ي 1950 تكنولوژي آموزشي را چگونه تعريف مي كردند؟
در سال هاي اوائل دهه ي 1950 كه سالهاي شروع گسترش تكنولوژي آموزشي مي باشد، تكنولوژي آموزشي را آن رشته از فعاليتهاي سيستماتيك مي دانستند كه ماشين، مواد و تكنيك را براي رسيدن به هدفهاي آموزش و پرورش به يكديگر نزديك كند.
2- تعريفي از تكنولوژي آموزشي كه فعلاً مورد پذيرش است چيست؟
تعريفي كه مورد پذيرش همه است تعريف جيمز براون است. براي تكنولوژي آموزشي را طراحي اجرا و ارزشيابي سيستماتيك تمامي فرايند يادگيري و آموزشي بر اساس هدف‌هاي مشخص و نتايج تحقيقات در زمينه هاي يادگيري انساني و ارتباط و همچنين بكار گرفتن مجموعه اي از منابع انساني و غيرانساني به منظور ايجاد آموزش مؤثرتر مي‌داند.
بخش اول
سيستم/ آموزش /يادگيري /مدل هاي ارتباطي و اجزاء آنها
«سيستم»
به نظر مي رسد كه واژه سيستم واژه اي است مناسب روز.
مجموعه اي از اشياء كه به وسيله نوعي تعامل يا وابستگي متقابل و منظم وحدت يافته اند، يك كل ارگانيك يا سازمان يافته چون منظومه شمسي يا يك سيستم تلگراف جديد . از اين تعريف چنين بر مي آيد كه سيستم به صورت طبيعي موجود است مانند منظومه شمسي يا انسان آنها را ساخته است مانند سيستم تلگراف.
سيستم هاي انسان ساخته معمولاً براي رسيدن به هدف معيني به وجود مي‌آيند، پس مي توان آنها را «مجموعه ي سازمان يافته اي از اجزاء متعامل و مرتبط كه عمداً بوجود آمده تا به شكل وحدت يافته اي هدفهاي معيني را متحقق سازد دانست. مطابق اين تعريف در هر سيستم اجزايي وجود دارند كه به هم مرتب هستند و به طور دائم با يكديگر در حال كنش متقابل يا تعامل هستند. اين اجزاء محتواي سيستم هستند اجزاء كارهايي را انجام مي‌دهند كه به هر كدام از آن كارها با فعاليت ها فرآيند گفته مي شود. انجام اين كارها يا فرايندها براي رسيدن به يك هدف معين است. اين هدف به وسيله انسان و از قبل تعيين شده است. در هر سيستم هدف فرايند هاي لازم يا كارهايي را كه بايد انجام شوند تعيين مي‌كند و فرايندها نوع اجزاء يا محتوايي را كه بايد براي رسيدن به هدف به كار گرفته شوند معين مي سازند.
سيستم ها در سطح وسيع تري از محيط خود عمل مي كنند كه اين سطح وسيعتر را سيستم برتر گويند. به عبارت ديگر هر سيستم جزئي از سيستم بزرگتري است. سيستم جزء را فرده سيستم و سيستم بزرگتر را سيستم برتر آن سيستم گويند. مثلاً دبستان سيستمي از نظام آموزشي ابتدايي است. پس نظام آموزش ابتدايي سيستم برتر دبستان است. نظام آموزش ابتدايي در حالي كه سيستم برتر دبستان است، خود خرده سيستم، نظام آموزش و پرورش است. در ضمن هر سيستم را مي توان به وسيله ي الف) منبع انرژي يا درون داد ، ب) بخشهايي كه انرژي را تغيير مي‌دهند و ج) برون داد تشخيص داد.
اگر بخواهيم در سيستم كلاس درون داد، برون داد و بخشهاي مختلف را مورد شناسايي قرار دهيم مي توانيم بگوئيم كه دانش آموز درون داد سيستم يا منبع انرژي است. بخشهايي كه اين انرژي را تغيير مي‌دهند تمام اجزاء و فرايندهايي هستند كه براي ايجاد تغييرات مطلوب در او به كار گرفته مي‌شوند، برون داد دانش آموزي است كه در او تغييرات ايجاد شده است.
در سيستم آموزش و پرورش ايران، درون داد كليه دانش آموزان هستند. بخشهايي كه اين درون داد يا انرژي را تغيير مي‌دهند معلمان، روشها ، ابزار ، فضاها و كليه امكانات به كار گرفته شده هستند برون داد آموزش و پرورش فارغ التحصيلان مي باشند.
آموزش
واژه ي آموزش واژه اي است كه به نظر مي رسد در مورد مفهوم آن ابهام چنداني وجود نداشته باشد. آموزش فعاليت هاي هدفمند معلم براي ايجاد يادگيري در يادگيرنده است كه به صورت كنشي متقابل بين او و يك يا چند يادگيرنده جريان مي يابد. اين تعريف از آموزش بيشتر آموزش كلاسي يا به كارگيري ارتباط رو – در – رو،‌ در آموزش را در نظر مجسم مي‌كند.
در صورتي كه آموزشي كه در تعريف براون مورد نظر است كليه فعاليتهاي هدفمندي است كه براي ايجاد يادگيري صورت مي‌گيرد. اين فعاليت هاي مي توانند از راه دور انجام گيرند و كنش متقابل از طريق ارتباط با مركز به وسيله تلفن يا پست يا كانال تلويزيوني يا هر طريق ديگر صورت گيرد.
مهم اين است كه فعاليتها داراي هدف مشخص هستند و براي ايجاد تغيير در رفتار يادگيرنده انجام مي‌گيرند. كسي كه اين فعاليت ها را انجام مي‌دهد مي‌تواند برنامه ريزي باشد كه كليه جريان آموزشي را به طور سيستماتيك طراحي مي‌كند و طرح برنامه را براي اجراي يك آموزش كلاسي از طريق معلم،‌با آموزش از طريق تلويزيون براي گروه كثيري از افراد، يا آموزش از طريق ماشين به يك فرد،‌يا آموزش از طريق تلويزيون براي گروه كثيري از افراد، يا آموزش از طريق ماشين به يك فرد، يا آموزش از طريق كامپيوتر مي ريزد. گاه نيز خود معلم طراح برنامه آموزشي است. او برنامه اي مي ريزد براي آموزش مطالب به كليه دانش آموزان يك كلاس،‌يا براي آموزش ترميمي به دانش آموزان كه مطالب مورد نياز براي شروع درس تازه را نمي دانند، يعني پيش نياز يا رفتار ورودي مورد نياز براي يادگيري مطالب تازه را ندارند.
يادگيري
يادگيري يعني تغيير كم و بيش دائمي در رفتار بالقوه يادگيرنده ،‌مشروط بر اينكه اين تغيير بر اثر تجربه رخ داده باشد نه اينكه حاصل عواملي چون خستگي، استعمال داروهاي مخدر و تغييرات ناشي از بلوغ باشد.
در اين تعريف به تغييرات موقتي رفتار كه ناشي از خستگي، انطباق حسي يا عواملي انگيزشي است اهميتي داده نمي شود.
در تكنولوژي آموزشي ما براي ايجاد تغيير تقريباً دائمي در رفتار بالقوه فرد برنامه ريزي مي كنيم اين برنامه را اجرا مي كنيم و ميزان تغيير در رفتار را مي سنجيم و براي اينكه تغيير در رفتار شامل نگرشها و عواطف،‌مهارتهاي حركتي و رواني ، اطلاعات و دانسته هاي فرد را ايجاد كنيم از كليه امكانات و منابع انساني و غيرانساني استفاده مي كنيم. ما نتايج تحقيقات در مورد يادگيري انسان و ارتباط را نيز مورد توجه و بهره برداري قرار مي دهيم تا بتوانيم تغييرات مطلوب را در افراد ايجاد كنيم.
تاكنون واژه هاي سيستم، آموزش و يادگيري را بررسي كرده ايم. حال به توضيح ارتباط مي پردازيم.
«ارتباط» واژه ديگري كه براي روشن شدن تعريف تكنولوژي آموزشي نياز به بررسي دارد «ارتباط» است. ارتباط از نظر لغوي به معني انتقال، سرايت و انتشار است. ريشه ي آن واژه ي لاتيني COMMUNIS است كه آن را تفاهيم و اشتراك فكر هم ترجمه كرده‌اند.
در علوم ارتباطات كلمه ي ارتباط مفاهيمي گوناگون نظير انتقال و انتشار آگاهي و انديشه ها ،‌ايجاد پيوستگي اجتماعي و اشتراك فكري و همكاري عمومي را در بر مي‌گيرد.
همه اي ارتباط هايي كه صورت مي‌گيرد فرايند هستند يعني فعاليتي كه در يك محيط متغير به طور دائم در جريان است و ارتباط ها هنگامي برقرار شده اند كه پيام از فرستنده به گيرنده ي پيام منتقل شده است.
پس ما مي توانيم ارتباط را به فرايند انتقال پيام از فرستند به گيرنده پيام به شرط اينكه ذهنيات مورد نظر فرستند به گيرنده انتقال يابد يا بالعكس تعريف كنيم. اگر هر موقعيت آموزشي را يك موقعيت ارتباطي بدانيم فرستنده پيام گاهي طراح آموزشي است و گاه معلم ، دانش آموزشي را يك موقعيت ارتباطي بدانيم فرستنده پيام گاهي طراح آموزشي است و گاه معلم.
دانش آموز گيرنده پيام است . هنگامي مي گوئيم ارتباط برقرار شده است كه ذهنيات مورد نظر طراح آموزش يا معلم به گيرنده پيام يا دانش آموز منتقل شده باشد و ذهنيات مورد نظر دانش آموز به معلم منتقل شده باشد. با سنجش عملكرد دانش آموز متوجه مي شويم كه آيا ارتباط برقرار شده است يا خير.
گفتيم كه در تكنولوژي آموزشي ماهر موقعيت آموزشي را يك موقعيت ارتباطي مي دانيم و براي اينكه ارتباط برقرار شود يا فرآيند آموزش و يادگيري به نحو مطلوب به نتيجه برسد ما بايد اجزايي را كه در فرايند ارتباط دخالت دارند شناسايي كنيم. به همين دليل ما به توضيح مدل هاي مختلف ارتباطي و اجزاء آنها مي پردازيم و سعي مي كنيم هر مدل ارتباطي و اجزاء آن را با مدل ارتباطي موجود در يك ارتباط آموزشي را در بر گيرد. سپس آن مدل را به عنوان مدل منظم آموزشي درنظر مي گيريم و به توضيح اجزاء آن مي پردازيم.
«مدل هاي ارتباطي و اجزاء آنها»
گفتيم كه ارتباط يك فرايند است. در اين فرايند با فعاليت در حال جريان در يك محيط متغير، اجزاء مختلفي دخالت دارند. براي شناخت بيشتر فرايند ارتباط، دانشمندان از قدم الايام به تجزيه موقعيتهاي ارتباطي به عوامل يا اجزاء تشكيل دهنده ي آن پرداخته اند. اولين كسي كه ارتباط را به صورت يك مدل ارائه داد ارسطو بود. ارسطو هر ارتباطي را داراي سه جزء مي‌دانست. گوينده ، گفتار و مخاطب . بايد توجه داشت كه ارسطو براي ايجاد يا برقراري ارتباط وجود هر سه جزء را لازم مي دانست. ارسطو در مدل خود فقط به ارتباطهاي رودر رو به صورت گفتاري توجه داشت.
يكي ديگر از مدل هاي ارتباطي مدل شانون و ويور است. شانون و ويور كه هر دو از كارمندان شركت بل بودند اين مدل را براي توجيه برقراري ارتباط فيزيكي ارائه دادند.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *