خلاصه:
فنآوري اطلاعات و ارتباطات (ICT) وجه تمايز بنيادين عصر ما با دوران گذشته است. آنچه که امروز تحت عناوين شکاف يا فاصله بين کشور ها، مناطق، ملت ها، طبقات، اقشار، و افراد مطرح است در تحليل نهايي بيش از هر عامل ديگر با “شکاف ديجيتال” و يا ميزان بهره مندي و کاربرد فنآوري اطلاعات و ارتباطات (فاوا) تناسب مستقيم دارد. به يک کلام، دنياي معاصر به “جوامع اطلاعاتي” ، “جوامع صتعتي” و “جوامع سنتي” تقسيم شده است. در اين ميان، ميزان توسعه وکاربرد فنآوري اطلاعات و ارتباطات در امرآموزش مهمترين شاخص پيشرفت بشمار ميرود.
پديده “آموزش مجازي” ( (Virtual Educationيا “فراگيری الکترونيکي” (E-Learning ) شايد پراهميت ترين عامل جهش هاي علمي/پژوهشي/فرهنگي و درنتيجه ازدياد شکاف هاي روبه رشد باشد. از اينرو، براي کاهش اين شکاف ها گذار از شرايط کنوني به جامعه اطلاعاتي مسيري غير قابل اجتناب است. بديهي است که پيش نياز گام نهادن در اين پهنه انتقال بخش هاي عمده و اساسي “فاوا” از خارج به کشور ميباشد.
انتخاب يا اجبار:
گذار از جامعه صنعتي به جامعه اطلاعاتي لزوما بمفهوم حرکتي تکاملي نيست بلکه معادل جهشي ساختاري است. همان گونه که گذار از زنجيره “اسب- گاري – درشکه” به زنجيره “اتومبيل – ترن – هواپيما” هر چند در درون هر يک از زنجيره ها حرکتي تکاملي است ولي تغيير مکان از يک زنجيره به زنجيره ديگرجهشي ساختاري ميباشد. همين رابطه در تغيير مکان از بزرگراه اتومبيل رو يا کريدور هوايي به بزرگراه اطلاعاتي و ارتباطي صادق است. اگر در تغييرات قبلي افزايش سرعت حرکت در سير و سفر اساس بوده است، در اين تغيير ساختاري اخير کلا حذف حرکت فيزيکي و سير و سفر در کار است. يعني امکان انجام کار بدون حرکت فيزيکي. و اين جهشي ساختاري است که در مناسبات دنياي نوين غير قابل اجتناب است. در نتيجه اين تغيير مکان و گذار به جامعه اطلاعاتي نه يک انتحاب بلکه يک اجبار است.
معضل يا فرصت:
هرچند که گذار به جامعه اطلاعاتي مستلزم تغييرات بسيار گسترده و ژرف در روش، منش، و مناسبات اجتماعي ميباشد اما نبايد اين تحول را لزوما بعنوان يک معضل بزرگ محسوب نمود. اگر گذار از جامعه سنتي به جامعه صنعتي معضلات بيشماري از جمله مسأله “وابستگي” فني و اقتصادي و به تبع آن وابستگي فرهنگي، اجتماعي و نهايتا وابستگي سياسي و نظامي همراه بوده است، در گذار به جامعه اطلاعاتي فرصت هايي به چشم ميخورد که ميتواند در جهت عکس آن ها عمل نمايد. دليل اصلي اين امر وجود هزارن نفر از مولدين و مبتکران ايراني در بطن تحولات فنآوري اطلاعات و ارتباطات در پيشرفته ترين مراکز جهان است. اين موقعيت شرايط استثنائي تاريخي اي را بوجود آورده است که براي نخستين بار امکان جهش از موقعيت عقب ماندگي به موقعيت پيشرفته اي را براي کشور ما فراهم آورده است. حضور فعال و موثر متخصصان و نخبگان ايراني در مهم ترين مراکز علمي و پژوهشي اروپا، آمريکاي شمالي و اقيانوسيه نيز فرصتي گرانبها بوجود آورده است که انتقال دانش، تجربه و فنآوري اطلاعات و ارتباطات را امکان پذير مينمايد. اين فرصت تاريخي براي گذار به جامعه اطلاعاتي در مورد کمتر کشوري صدق ميکند.
سرمايه بري يا سرمايه آوري:
بزرگترين تنگناي گذار به جامعه صنعتي معضل هميشگي “سرمايه بري” آن بوده و هست. گذار به جامعه اطلاعاتي لزوما از چنين ويژگي بر خوردار نيست. گذار به جامعه صنعتي طولاني، سرمايه بر، پر حجم و پر مشقت است. مستلزم کار ساخت و ساز بسيار عظيم، سرمايه هاي بسيار عظيم تر و دير باز ده است. کاري که عمدتا از دست افراد و گروه هاي خصوصي ساخته نيست و در نتيجه گذار به جامعه صنعتي در جهان سوم کار دولت ها بوده است. حاصل آنکه بجاي گذار از جامعه سنتي به جامعه صنعتي در واقع گذار به “جامعه دولتي” صورت گرفته است. اين معضل سرمايه بري و طبعا “دولتمداري” لزوما در گذار به جامعه اطلاعاتي غير قابل اجتناب نيست. مراحل گام نهادن در پهنه اطلاعات و ارتباطات هر يک بخودي خود اشتغال زا و همراه با ارزش افزوده ايست که ناشي از افزايش کارآيي زياد با سرمايه گذاري نسبتا کم ميباشد. در واقع، در هر گام از اين حرکت لزوم سرمايه گذاري سنگين در بسياري از بخش ها حذف يا تا حدود زيادي کاهش ميابد. در نتيجه، هر مرحله از اين حرکت خود سرمايه آور است. افزايش کار آيي نيروي انساني که مهمترين عامل توليد است در اين ميان از بيشترين سهم برخوردار است. آموزش مجازي يا فراگيری الکترونيکي نيز کليد گذار نيروي انساني به جامعه اطلاعاتي ميباشد.
گذار به جامعه اطلاعاتي
طبيعي است که در هر مرحله از گذار تاريخي جوامع به مراحل بعدي طبقات يا اقشار ويژه اي ايفاي نقش اساسي را به عهده دارند. در گذار به جامعه صنعتي، اين نقش بطور عمده در اختيار سرمايه داران و فنآوران بوده است. در جهان سوم، اين نقش عمدتا توسط دولت ها اجرا شده است. در گذار به جامعه اطلاعاتي، نقش عمده به دوش دانش آموختگان جامعه است. فقط اين قشر از جامعه است که توان، ظرفيت و امکان ورود بدون اشکال و سريعتر به اين سرزمين ناشناخته را بدون آنکه شوک گذشتن از تونل زمان تعادل او را برهم بزند دارد. نظام آموزشي جامعه همراه با تمامي اجزاي آن نخستين بخش از جامعه است که ميتواند ساده تر و موثر تر از ساير بخش ها به اين پهنه گام نهد. پيش نياز اين حرکت نيز گسترش سريع و وسيع “فراگيری الکترونيکي” از پايين ترين سطوح تا بالاترين مقاطع نظام آموزشي کشور ميباشد. اين مقاطع را ميتوان به شرح ذيل تقسيم بندي نمود:
فراگيري الکترونيکي
فراگيری الکترونيکي، يادگيری الکترونيکي يا آموزش مجازي در ساده ترين شکل به مفهوم ارائه محتواي درسي از طريق اينترنت مي باشد. بهترين تعريف آموزش مجازی آن بخش از فرايند يادگيری و تعليم است که از طريق تار جهان گستر صورت مي گيرد. يادگيری الکترونيکي گونه ای از آموزش است که با بهره گيری از اينترانت، اكسترانت و اينترنت ارائه مي شود. از آنجاكه در اين روش دوره های آموزشي را ميتوان بصورت متمركز مديريت كرد، راهنمايي و تشويق دانشجويان براي تكميل دوره ها و كنترل محتوي بسيار آسان و استفاده از آنها چندان گران نيست. مزيت اصلي اين روش اين است که يادگيران ميتوانند از روي ميز كار خود به اين نوع آموزش دسترسي پيدا كنند.
دو روش اصلي آموزش مجازي رايج است.آموزش همزمان و غير همزمان. در آموزش غير همزمان يادگيري بصورت انفرادي است و با بهره گيری از تار جهان گستر، اينترانت و يا اكسترانت صورت مي گيرد. ويژگي عمده اين دورهها اين است كه دانشجو هر زمان كه بخواهد آموزش ميبيند. برعكس، آموزش مجازي همزمان در زمانهای معين اجرا ميشود. برنامههاي تدريس از طريق وب انجام ميگيرد. در نتيجه استفاده از فناوري هاي نوين مانند ارائه مطالب به شيوه الكترونيكي، جلسات گپ و تخته سياه الكترونيكي امكانپذير ميشود.
ضرورتاً مفهوم آموزش با اين فنآوري ها به آموزش ازراه دور تبديل ميشود.
مطالعات نشان داده است كه آموزش الکترونيکي همراه با معلم موجب مي شود که يادگيران 90 بار سريعتر از آموزش به تنهائي توسط يادگير دوره های آموزشي را به اتمام برسانند. آموزش همراه با معلم همان انگيزهاي را كه در كلاسهاي سنتي وجود دارد فراهم ميكند. زماني كه معلم مجازي بصورت انفرادي در اختيار دانشجويان قرار ميگيرد تركيبي از آموزش همزمان و غيرهمزمان ايجاد ميشود.