عضویت

دوره آموزشی روانشناسی سیاسی Political Psychology E-learning

روان شناسی سیاسی از جمله علوم میان رشته ای است که از پیوند روان شناسی نوین و علم سیاست پدید آمده است. در جهان غرب، مطالعات در این حوزه از قدمت چندانی برخوردار نیست و در کشور ما نیز در دهه های اخیر پژوهش هایی پیرامون آن انجام گرفته است.

به عبارت دیگر این اصطلاح به نقش بسیار زیاد روانشناسی در نفوذ و جمع آوری قدرت در بین سیاست مداران اشاره دارد. فلسفه ی کلاسیک سیاسی و بویژه افرادی چون ماکیاولی و هابس نقش بسزایی در شکل گیری و پیدایش روانشناسی سیاسی در درون علوم سیاسی،داشته اند. استدلال ماکیاولی و هابس بر این اصل استوار است که سرشت انسان به عنوان موضع پژوهشی باید در مرکز پژوهش های علوم سیاسی- اجتماعی قرار بگیرد. زیرا، سرشت انسان نقش تعیین کننده ای در رفتار و عملکردهای سیاسی – اجتماعی افراد دارد. روانشناسی سیاسی مدرن در دهه ی ۱۸۷۰ میلادی در محافل دانشگاهی فرانسه و ایتالیا رونق یافت.ولی اولین بار متفکران انگلیسی از جمله گراهام والاس (Graham Wallas) در اوایل سده ی ۲۰ میلادی و به طور دقیق با انتشار کتاب معروف او در سال ۱۹۰۸ میلادی به نام «سیاست و سرشت انسان» (Human Nature In Politics) این بینش را دسته بندی کردند. روانشناسی سیاسی به عنوان یک رشته ی مستقل دانشگاهی و پژوهشی، بعد از پیدایش جنبش آکادمیکی موسوم به مکتب فرانکفورت، در دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی به وقوع پیوست. منظور مجامع آکادمیکی از تشکیل این مدرسه، در واقع ترکیب تئوری های گوناگون بویژه تلفیق مارکسیسم و روان تحلیلی فروید با پژوهش برآوردی (Surveying Reasearch) بوده است.

این رشته از اوایل قرن نوزدهم ریشه می گیرد ، جایی که روانشناسان برای درک نحوه رفتار سیاستمداران ، عقایدشان ، نحوه تعامل احزاب مختلف با یکدیگر و نتایج رفتارهای سیاسی برای اولین بار از توضیحات اجتماعی و شناختی استفاده کردند.

تلاش ۳۰ ساله لاسول و مطالعات عمیق او منجر به ورود روش روان تحلیلگری در حوزه علم سیاست شد.

  • تفسیر سیاسی
  • روابط بین الملل
  • آموزش و پرورش
  • تحقیقات رسانه ای
  • ادارات خصوصی و دولتی
  • روزنامه نگاری
  • سخنرانی های دانشگاهی و سیاسی
  • روابط رسانه ای
  • محقق
  • مشاور
  • استاد دانشگاه

فرهنگ سياسي، جهت‌گيري ذهني ملت‌ها، گروه‌هاي اجتماعي يا افراد به سياست است و تا حدودي الگوهاي رفتار سياسي را شكل مي‌دهداز قبيل: باورهاي مذهبي،ارزش‌هاي اجتماعي، ارزش‌هاي بنيادي،ملي و … .

آلموند و وربا از راه مصاحبه با حدود پنج هزار نفر در كشورهاي انگليس،آمريكا،آلمان،ايتاليا و مكزيك و طرح سه سؤال  اقدام به انجام يك تحقيق در زمينه فرهنگ سياسي نمودند آن سه سئوال عبارت بودند از:

مردم فكر مي‌كنند حكومت چه تاثيري در زندگي آنها دارد؟

مردم نسبت به حكومت چه تكليفي احساس مي‌كنند؟

مردم از حكومت چه انتظاري دارند؟

 نتيجه بدست آمده از اين مطالعات سه نوع فرهنگ سياسي را مطرح كرده است وآن  سه فرهنگ عبارتند از :

1ـ  فرهنگ سياسي مشاركت

2ـ  فرهنگ سياست تبعه

3ـ  فرهنگ سياسي محدود

 البته در بعضي از متون تخصصي يك فرهنگ سياسي ديگر تحت عنوان فرهنگ سياسي مختلط نيز بررسي و تعريف شده است.

افراد برای موفقیت در شغلشان به ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری و برخی مهارت‌ها نیاز دارند تا بتوانند موفق‌تر و کارآمدتر عمل کنند. ازآنجایی‌که شغل روانشناسی حرفه‌ای است که در آن ارتباط با انسان‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است، داشتن برخی ویژگی‌های ارتباطی برای روانشناسان از اهمیت بالایی برخوردار است.

  • مهم‌ترین ویژگی که یک روانشناس به آن نیاز اساسی دارد علاقه به انسان‌ها و کمک به آن‌ها در حل مشکلاتشان است. فردی که شخصیتی منزوی و درون‌گرا دارد و علاقه‌ای به معاشرت با انسان‌ها ندارد، نمی‌تواند به‌خوبی رفتار آن‌ها را درک کرده و به حل مشکلات رفتاری و روحی انسان‌ها بپردازد.
  • یک روانشناس باید هنر خوب گوش دادن را بلد باشد و با دقت و حوصله بتواند به تمام سخنان مراجعین خود گوش کند و اطلاعات لازم برای درمان و ارائه‌ی راه‌حل برای مشکلات افراد را به دست آورد.
  • یک روانشناس باید توانایی خوب سخن گفتن، رسا و واضح حرف زدن را بلد باشد. باید بتواند سخنان و اطلاعات علمی خود را به شکلی ساده و قابل‌فهم برای همه بیان کند و با سخنان خود بتواند تأثیر عمیقی روی رفتار افراد داشته باشد.
  • یک روانشناس باید به انسان‌ها احترام بگذارد و در مقابل رفتارها و اخلاق و روحیات بیمار خود پیش‌داوری و قضاوت بیجا نداشته باشد.
  • یک روانشناس باید بتواند دلسوزی و همدلی خود را به بیمارانش نشان دهد و رازدار و امین باشد که این امر به ایجاد اعتماد بین درمانگر و بیمار کمک شایانی می‌کند.
  • یک روانشناس باید صبر و حوصله‌ی بالایی داشته باشد تا بتواند به‌آرامی به سخنان بیمار خود گوش دهد. داشتن روحیه‌ای انعطاف‌پذیر از ویژگی‌های مهم یک روانشناس است. برای مثال در برخی موارد ممکن است فردی با مشکل پرخاشگری به یک درمانگر مراجعه کند، در این صورت باید درمانگر در مقابل رفتارهای بیمار خود صبور و آرام باشد و بتواند او را آرام کرده و تأثیر مثبتی روی او بگذارد.
  • یک روانشناس باید در سطح بسیار عالی از مهارت حل مسئله برخوردار باشد و با قدرت تجزیه‌وتحلیل اطلاعات بیمار، برای او راه‌حل‌های مناسبی ارائه دهد.
  • یک روانشناس باید اهل مطالعه و یادگیری باشد و بتواند با کسب اطلاعات جدید راه‌حل‌های جدیدی برای بیماران خود ارائه دهد. این‌چنین افراد باید از انگیزه‌ی بالایی برای کسب علم و دانش برخوردار باشند تا بتوانند همیشه خود را به‌روز نگه دارند.
unnamed file

آموزش مجازی روانشناسی سیاسی : امکان ثبت نام در دوره مجازی​

ما در بنیاد آموزش مجازی ایرانیان امکان ثبت نام در دوره آموزش مجازی روانشناسی سیاسی و اخذ مدرک معتبر روانشناسی سیاسی را به صورت کاملا غیر حضوری فراهم آورده ایم.

5/5

ماهیت روان‌شناسی سیاسی

بدون شك امروزه علوم به صورت جزایر مجزا از یكدیگر نگریسته نمی‌شوند و مرزهای مشترك و پیوندهای عمیق میان آنها زمینه را برای شكل‌گیری مطالعات میان رشته‌ای فراهم آورده است. در این میان روان‌شناسی سیاسی (Political Psychology) علمی نوپاست كه از پیوند روان‌شناسی و سیاست پدید آمده است. بسیاری از متخصصان و كارشناسان علم سیاست همچون والترلیپمن، گراهام والاس و ریورس بر این باورند كه بررسی روابط سیاسی انسان‌ها بدون در نظر گرفتن جنبه‌های روان‌شناختی این روابط، امری ناقص و خطایی بزرگ است.

توجه به كاربرد روان‌شناسی در عرصه سیاست، ریشه در تحولات قرن بیستم دارد و چنین توجه و اهمیتی را می‌توان در آثار لاول (Lowell) و لاسول (Lasswell) مشاهده كرد. تلاش 30 ساله لاسول و مطالعات عمیق او منجر به ورود روش روان تحلیلگری در حوزه علم سیاست شد و ساختار طبقه‌بندی افراد از منظر سیاسی شكل گرفت.

حال این سوال مطرح می‌شود كه محققین در قلمرو روان‌شناسی سیاسی به دنبال پاسخگویی به چه سوالاتی هستند؟ جستجوی منشأ گرایش‌های سیاسی انسان‌ها، نحوه‌ شكل‌گیری و تغییر تفكرات سیاسی، چگونگی شكل‌گیری انقلاب‌ها در جوامع سنتی و دگرگونی یا سرنگونی نظام‌ها از جمله سوالاتی است كه روان‌شناسی سیاسی به دنبال جواب دادن به آنهاست.

دیدگاه التقاطی در روان‌شناسی

امروزه در مطالعات روان‌شناسی به جای سخن گفتن از یك دیدگاه یا یك رویكرد، از رویكرد التقاطی كه آمیزه‌ یا مخلوطی از رویكردهای مختلف است، سخن به میان می‌آید. امروزه كمتر روان‌شناسی را می‌توان یافت كه با نگاه تك‌بعدی به كار بالینی (کلینیکی) یا تحقیقی بپردازد. در عوض رویكردهای مختلف با مبانی و اصول متفاوت و گهگاه متعارض به تبیین رفتار انسان می‌پردازند.

از جمله گرایش‌های مطرح در روان‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی (Social Psychology) است كه بستر پیوند میان روان‌شناسی و علم سیاست را فراهم می‌آورد. گوردون آلپورت در تعریف روان‌شناسی اجتماعی چنین می‌نویسد: «علم درك و تبیین چگونگی نفوذپذیری افكار، احساسات و رفتارهای افراد از حضور واقعی، خیالی یا ضمنی دیگران.»

روان‌شناسی اجتماعی به قانونگذار امكان می‌دهد كه در وضع بهترین قوانین تلاش كند و در عین حال سیاستمدار را راهنمایی می‌كند تا مطلوب‌ترین سیاست را در پیش گیرد. در نتیجه می‌توان چنین گفت كه روان‌شناسی سیاسی در قالب شاخه‌ای از روان‌شناسی اجتماعی تلاش می‌كند شناخت دقیقی از جامعه در اختیار سیاستمداران قرار دهد. برای مثال سیاستمداران مطرح همواره تبعات روانی سخنان و اعمال خود را در جامعه‌ خویش رصد می‌كنند و می‌دانند كه حركت یا سخن نسنجیده در عرصه سیاست چه پیامدهای روانی ناگواری می‌تواند به دنبال داشته باشد. گوشزد كردن پیامدهای روانی سیاست‌ورزی سیاستمداران بخش قابل توجهی از قلمرو روان‌شناسی سیاسی را تشكیل می‌دهد.

سیاست

واژه سیاست نیز همچون بسیاری از کلمات كلیدی علوم مختلف با تعاریف گوناگون و متفاوت محصور شده است. علم فرمانروایی بر كشورها یا فن و عمل فرمانروایی بر جوامع انسانی از جمله تعاریف مطرح برای واژه سیاست است. نزاع بر سر علم بودن سیاست یا فن تلقی كردن آن همچنان ادامه دارد؛ ولی آنچه بدیهی و آرزوی بسیاری از نظریه‌پردازان و بزرگان سیاست نیز است، به كار بردن سیاست علمی در قلمرو سیاست است. هرچند برخی تحقق چنین آرزویی را در عرصه سیاست و عمل بسیار دشوار می‌دانند، چنان‌كه دوورژه می‌نویسد: «بیهوده است اگر امیدوار باشیم روزی برسد كه قلمرو سیاست علمی بتواند سراسر قلمرو سیاست به مفهوم هنر و عمل را پوشش دهد و سیاست كاملا علمی گردد… تصمیمات سیاسی نه‌تنها اطلاعات بدست آمده‌ی عینی بلكه قضاوت یا داوری‌های ذهنی را در باب انسان و جامعه به بازی می‌گیرند.” شخصیت و سیاست:

هرچند مطالعات علمی پیرامون شخصیت در اواخر دهه 1930 توسط گوردون آلپورت در دانشگاه هاروارد به رسمیت شناخته شد؛ ولی از آن زمان تا امروز تعریفی از شخصیت كه همگان بر آن اجماع كنند، ارائه نشده است. با وجود این می‌توان تعریف زیر را پیرامون شخصیت تا حدودی قابل قبول دانست:

“شخصیت را می‌توان تمامی سیستم تمایلات نسبتا پایدار روانی و جسمی هر فرد تعریف نمود؛ تمایلاتی كه نحوه‌ تطابق وی را نسبت به محیط روانی، اجتماعی و مادی معین می‌سازد.”

تكثر و تعدد تعاریف مربوط به شخصیت، ریشه در ماهیت پیچیده‌ انسان دارد. در واقع به تعبیر دكتر فتحی آشتیانی در كتاب مقدمه‌ای بر روان‌شناسی سیاسی، «دامنه تعاریف موجود، از فرآیندهای درونی ارگانیزم تا رفتارهای مشهود ناشی از تعامل افراد در نوسان است،” و به همین دلیل نمی‌توان به یك نظریه خاص اشاره كرد كه در آن تمامی معانی شخصیت لحاظ شده باشد. درواقع هر نظریه‌پردازی به جنبه‌های خاصی از شخصیت نظر افكنده است. برای مثال برخی بر جنبه‌های شناختی و عاطفی شخصیت و برخی دیگر بر جنبه‌های جسمانی ـ روانی آن تكیه می‌كنند.

چنان‌كه اشاره شد، تحول و در نوسان بودن، ویژگی اصلی شخصیت است و به همین دلیل برخی بر این اعتقادند كه هر كدام از تعاریف شخصیت «به منزله‌ نقطه توقف درباره یك فرآیند است.‌ برای ارزیابی شخصیت افراد از روش‌های گوناگونی استفاده می‌شود كه در این میان می‌توان از زندگینامه‌‌های خود نوشته و دیگر نوشته، پرسشنامه‌ها، موقعیت‌های آزمایشی، تست‌های فرافكن، قیافه، خط و بیان نام برد.

شخصیت و جامعه‌پذیری سیاسی

نظریه جامعه‌پذیری سیاسی (Political Socialization) كه توسط ریچارد داوسن و كنت پرویت بسط یافته، به عنوان ابزاری نظری در تبیین و توضیح تفاوت میان نظام‌های سیاسی به كار می‌رود. داكتر آشتیانی در كتاب «مقدمه‌ای بر روان‌شناسی سیاسی» در بیان اهمیت فرآیند جامعه‌پذیری سیاسی می‌نویسد: “از طریق فرآیند جامعه‌پذیری سیاسی است كه نسل‌های قدیمی‌تر، فرهنگ سیاسی جامعه را به نسل‌های جدیدتر منتقل می‌كنند و با توجه به چنین انتقالی است كه هر جامعه‌ای موفق می‌شود فرهنگ سیاسی خود را استقرار بخشد.”

درواقع با استفاده از نظریه‌ جامعه‌‌پذیری سیاسی می‌توان علل استمرار و ثبات یك نظام یا علل بی‌ثباتی و زوال نظام‌های سیاسی را توجیه كرد. درواقع آنچه در نظریه جامعه‌‌پذیری سیاسی مورد توجه قرار می‌گیرد، پرورش شخصیت شهروندانی است كه به صورت افراد كارآمد جامعه سیاسی مطرح می‌شوند. از نظر افرادی چون الموند و پاول، جامعه‌پذیری سیاسی “روند حفظ یا دگرگونی فرهنگ‌های سیاسی است.”

به عبارت دیگر، از طریق فرآیند جامعه‌‌پذیری سیاسی است كه شخصیت سیاسی افراد یك جامعه شكل گرفته و رفتارها و هنجارهای مورد قبول نظام سیاسی حاكم در آنها نهادینه می‌شود. عوامل متعددی در جامعه‌پذیری سیاسی نقش دارند كه از آن جمله می‌توان به خانواده، مکتب، دوستان و همسالان، رسانه‌های گروهی، فرهنگ، طبقات اجتماعی و نقش جنس اشاره كرد. بدون شك بررسی رابطه شخصیت و جامعه‌پذیری سیاسی یكی از مباحث مهم در حوزه روان‌شناسی سیاسی به‌شمار می‌آید.

bama step

[wp-rss-aggregator sources=”86897″]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *