عضویت

باستان شناسی

                                                                                                  باستان‌شناسی

مقدمه :
باستانشناسی شامل رؤیاهای از گنجینه¬های مدفون، فراعنۀ ساخته شده از طلا، و شور و هیجان تمدنهای گمشده در قرون و اعصار است. بسیاری از مردم بر این باورند که باستانشناسان قهرمانهایی رمانتیک هستند، مانند آنچه در فیلمهای موسوم به «ایندیانا جونز» دیده شده است. دست اندرکاران فیلمهای کارتون باستانشناسان را به صورت افرادی سالمند، و پژوهشگرانی ناشناس با کلاهای آفتابگیر به تصویر می¬کشند، که در سایۀ معابد مصری سرگرم کاوش لوحها و سنگ نوشته¬ها هستند. به نظر می¬رسد که آنها دانشمندان گیج و حواس پرتی هستند که شدیداً سرگرم جزئیات زندگی دوران باستان بوده و به جریان فشارها و ناملایمات زندگی کنونی بی توجهند. ظاهراً باستانشناسی بر روی دنیایی سرشار از عشق و هیجان، و اکتشافاتی چون آرامگاه شگفت انگیز فرعون مصری به نام «توتانخامون»- که در سال ۱۹۹۲ توسط باستانشناسان انگلیسی «هوارد کارتر» و «لُرد کارنارُون» کشف و افتتاح گردید- درهایی را گشوده است.
در واقع، نخستین باستانشناسان، ماجراجویان بوده¬اند. تمدن ماریایی مناطق مکزیک و گواتمالاریال اولین بار توسط سفرنامه نویس امریکایی «جان لوید استیفن» که در سال ۱۸۳۹ همراه نرمندی به نام «فردریک کاتروود» به مناطق جنگلی «یوکاتان» سفر کرده بود، بیان گردید. استیفن تلاش می کرد تا شهرمایایی موسوم به «کوپان» را به مبلغ پنجاه دلار خریداری نماید، تا بدین طریق بتواند جایگاه مناسبی برای فروش کتابش به دست آورد؛ اما این معامله به دلیل عدم وجود راه مناسبی جهت ارسال آثارش به مقسد نیویورک، عقیم ماند. عده¬ای به منظور سودجویی اقدام به کاوش نمودند و عده¬ای دیگر نیز بدون قصد کنجکاوی، کار حفاری در محل را شروع کردند. هیچ یک از این تلاشها به اندازۀ کار بازرگان آلمانی، «هنریش اشلایمن» بی ثمر نبود. «اشلایمن» در اوایل چهل سالگی از تجارت دست کشید و با یک زن جوان یونانی ازدواج کرد، و تلاش برای پیدا کردن شهر افسانه¬ای «هومر» در «تروی» را در سال ۱۸۷۱ آغاز نمود. جستجوهای وسوسه آمیز او در محلی موسوم به تپۀ «حصارلیک» واقع در شمال غربی ترکیه پایان یافت. اشلایمن صد و پنجاه کارگر استخدام کرد و سیصد و بیست و پنج هزار یارد مربع خاک را در ابتدای عملیات حفاری خود جابه¬جا نمود، ولی ثابت کرد که افسانه¬های هومری پایه و مبنایی واقعی دارد. روشهای باستانشناسی «اشلایمن» مخرب بود و بیشتر از آنکه چیزی را کشف کند، ویران کرد.
باستانشناسی، با آن زمان که تمدن گمشده¬ای ظرف مدت یک ماه پیدا می¬شد، کاملاً فرق کرده است. در این فصل، نقش باستانشناسی در جهان قرن بیستم؛ بحران تخریب و نابودی که باستانشناسی با آن مواجه است؛ ارتباط باستانشناسی با «انسان شناسی» و «تاریخ» و گونه¬های مختلف باستانشناسان را بررسی می¬کنیم.
چرا به مطالعه و بررسی باستانشناسی می¬پردازیم؟
شمار اندکی از باستانشناسان در کشف یک مقبرۀ سلطنتی یا یک تمدن فراموش شده، از شانس خوبی برخوردار بوده¬اند. اکثر آنها عمری را در راه باستانشناسی گذرانده و حاصلی جز یافتن تکه¬های سفال یا ابزار سنگی به دست نیاورده¬اند. «استوارت پیگوت» باستانشناس انگلیسی، از باستانشناسی به عنوان «علم آشغال و زباله» نام برد، که ]البته[ واقعیاتی در این عنوان وجود دارد. باستانشناسان زندگی خود را صرف بررسی و کاوش آثار و بقایای به جا مانده از جوامع قدیمی می¬کنند. گرچه این آثار و بقایا طلا یا اشیای ارزشمندی نیستند، ولی اطلاعات و مدارکی در اثر کشف و ثبت صحیح آنها به دست می¬آید. اکنون یک باستانشناس به همان اندازه که علاقه¬مند به شناخت چگونگی شیوۀ زندگی مردم در دوران گذشته است، علاقه¬مند به اشیاء و آثار و بناهایی است که ساخته شده¬اند.
از سوی دیگر، گرچه مطالعه و بررسی باستانشناسی جاذب و جالب توجه است، ولی در دنیای ناامنیها و عدم تأمین اقتصادی و فقر و قحطی فزاینده، تجملی به نظر می¬رسد. چنین برداشتی از باستانشناسی، به منزلۀ این است که کل میرث فرهنگی بشر را جدای از زندگی، و مسأله¬ای غیرضروری قلمداد نماییم، درحالی که در بررسی¬های بعدی خواهیم دید که باستانشناسی واقعاً بخشی از زندگی بشر به شمار می¬آید.
چرا باستانشناسی پرجاذبه است ؟
علاقۀ مردم به باستانشناسی، با اکتشافات « باستانشناسی دوران کلاسیک» در قرن نوزدهم آغاز شد که شامل آثار مربوط به دورۀ آشوریها در بین النهرین و تروای باستانی بود. امروز، باستانشناسی به همان اندازۀ بازی فوتبال یا استفاده از اتومبیل، بخش بزرگی از فرهنگ به شمار می¬آید. هزاران نفر جهت سرگرمی به مطالعۀ کتابهای باستانشناسی می¬پردازند، به مجامع یا انجمنهای باستانشناسی می¬پیوندند، و در کنفرانسها و سخنرانیهای مربوط
به دوران گذشته شرکت می¬کنند. اکتشافات اخیر مقاب باشکوه «سی پان» در «پرو» و نقاشیهای صخره¬ای دوران نوسنگی «گروت دوشووه» در فرانسه، سرفصلهای اول روزنامه¬ها و مجلات سراسر جهان را تشکیل می¬دهند.
در مقایسۀ روشهای دوگانۀ باستانشناسی، باید گفت که باستانشناسی موسوم به « باستانشناسی صندلی نشین» یا ثابت، یک روش؛ و تجربۀ حوزه¬های باستانی و آثار و اشیای گذشته به صورت دست اول، روشی دیگر است. آثار مربوطه به دوران باستان از اهمیت خاصی برخوردار است. مسافرتهای هوایی و تورهای گروهی جهانگردی (توریسم) باستانشناسی را به صورت حرفۀ بزرگی درآورده است. پنجاه سال پیش فقط ثروتمندان می¬توانستند به منطقۀ «نیل» سفر کنند، از معابد دوران کلاسیک یونان بازدیه کرده و به اکتشاف و دیدار تمدن مایایی نائل گردید، اکنون، تورها با مهیا کردن سفرهای گروهی می¬توانند شما را به مصر، «پارتنون» و «تئوتی واکان» در مکزیک ببرند. اهرام عظیم منطقۀ «جیزه» در مصر و نیروی شگفت انگیزی که در ساختن آنها به کار رفت، ستونهای سفید معبد «پوزئیدون» در منطقۀ «سونیون» یونان، با منظرۀ چشمگیر غروب آفتاب بر روی آنها، ویرانه¬های شهر باستانی «تیکال» با غوطه ور شدن در پرتو قرص ماه، هر یک به نحوی شگفتی انسان را برمی¬انگیزند. همچنین نشستن در تالار اجتماعات «اِپی دوروس» یونان و گوش فرا دادن به قطعات و اشعار «یوری پیدس» که به بهترین وجه اجرا می-شود، تجربه¬ای بس ژرف و تکان دهنده است. از سوی دیگر، نقاب طلایی «توتانخامون» یا نیم تنۀ بزرگ «اُولْمَکْ» با حالت اخم کرده، دورۀ ساخت این اثر و نیز جایگاه خاصی را در ذهن تداعی می¬کند. بعضی از مواقع، آثار از گذشته¬های بسیار دور را در زندگی امروز خود مشاهده می¬کنیم که سبب شگفتی ما می¬شود. این میراث ارزنده را ندیون تلاشهای نیاکان و گذشتگان هستیم.
باستانشناسی به بررسی میراث فرهنگی مشترک انسان می-پردازد.
هر جامعه¬ای در جهان دارای گونه¬هایی از اسطورۀ هستی و آفرینش است؛ که فرهنگ عامه بیان رسمی و مصوب چگونگی موجودیت یافتن و منشأ هستی است، و جامۀ ما نیز از این امر مستثنی نیست. در نخستین فصل تورات، تحت عنوان «تکوین»، شرح مبسوطی در مورد نآفرینش» آمده مه طی قرنها توصیف قابل قبولی در زمینۀ اصل و منشأ انسان بوده است.
«و پروردگار عالم چنین گفت: آدم را به صورت خود می آفرینم و اجازه می دهم بر ماهیان دریا، بر مرغان هوا، بر احشام، بر همۀ جهان و بر هر آنچه بر سطح زمین می خزد، غالب و حاکم باشد.»
اسطوره های آفرینش، مانند آنچه در باب «تکوین» کتاب مقدس آمده، در پاسخ به کنجکاوی و شگفتی عمیق بشری در زمینۀ اصل و منشأ هستی، طرح و توسعه یافته است. این اسطوره ها همچنین دیدگاه هر جامعه¬ای را در ارتباط با هستی و موجودیت انسان نشان می دهند. برای شماری از مردم، هستی به وسیلۀ ارتباط نزدیک آنها با دنیای طبیعی و جریانهای پایان پذیری گذشت فصول تعریف و تبیین می شود. بر این اساس، هستی انسان تغییرناپذیر است و نسلهای گذشته و آینده در نحوۀ جریان زندگی امروز نقش دارند. در مقام مقایسه، تمدن غربی از یک بینش خطّی در مورد هستی انسان پیروی می کند که با گذشت زمان در تمام نقاط جهان آشکار می گردد. درنتیجه، غربیها بیش از دو هزار سال، در مورد اصل و نسب خود به فرضیه پردازی پرداخته و ر زمینۀ گستذش مدلهای نظری- به منظور توصیف اصل و منشأ و «میراث فرهنگی جمعی بشریت»- بی وقفه تلاش کرده¬اند. برخی از این مدلها کاملاً فلسفی هستند و برخی دیگر براساس مبنای داده های باستانشناسی استوراند. باستانشناسی پرجاذبه است؛ زیرا امکان و توان آزمایش مدلهای نظری مربوط به جوامع در حال تحول را فراهم می کند: چرا عده¬ای از مردم رشد کرده و به درجۀ اشتهار رسیده¬اند؟ چرا عده ای دیگر بدون اینکه حتی اثری از خود به جای بگذارند ناپدید گشته¬اند؟ و عده¬ای دیگر نیز در وادی ابهام و تاریکی فرو رفته¬اند؟
کنجکاوی و توجه مغرب زمین به دوران گذشته، نه تنها از دلمشغولی و اعتنا به اصل و منشأ انسان سرچشمه می گیرد، بلکه از احساسات عمیق نسبت به گذشته نیز ناشی می شود. ما انسانها در دنیایی که به سرعت تغییر و تحول پیدا می کند و در جریان این تغییر و تحول، منابع طبیعی نابود می گردد و نیز در محیط شلوغ و پرجمعیت شهری زندگی می کنیم؛ همچنان که جمعیت افزایش می یابد و مسائل زیست محیطی (بوم شناختی) بیشتر و عمیقتر می شود، ما به دوران قدیمتر و ساده تر گرایش بیشتری پیدا می کنیم. باستانشناسی، ما را از کیفیت و وضعیت جوامع ظاهراً ساده تر دوران گذشته آگاه می سازد.
کهنترین اسناد و مدارک مکتوب گذشتۀ انسان به دوران پنج هزارسالۀ مصر و بین النهرین بازمی گردد. مع هذا چشم انداز گسترده¬ی دوران قدیم به بیشتر از ۵/۲ میلیون سال می رسد، و این در حالی است که تاریخ مستند اندکی بیش از یک قرن در اکثر مناطق آفریقا، گینۀ جدید، و آمریکای شمالی و جنوبی قدمت دارد. باستانشناسی تنها راه بررسی فصلها و دوران اولیۀ تاریخ بشری است؛ زیرا در میان علوم دیگر، به خاطر توان و ظرفیت ویژه در مورد مطالۀ تغییرات جوامع انسانی طی دورانی طولانی، از مقام و موقعیت خاصی برخوردار است. باستانشناسی برای مطالعه و بررسی میراث فرهنگی جمعی بشریت هدفی را فراهم می آورد که مستقل از هر بینش و نظری است: چرا ما از جهات زیست شناختی و فرهنگی تفاوت داریم؟ جهات تفاوت و تشابه ما در چیست؟ در چه زمانی زمینه های مختلف و متفاوت بزرگ بشری پدید آمد و چرا؟ اینها پرسشهای عمده و اساسی مربوط به بشریت است که باستانشناسان می توانند به آنها پاسخ دهند.
باستانشناسی دستاورد علوم غربی است و در این راستا، گاهی از جانب برخی جوامع غیر غربی که به ماهیت گردشی و دَوَرانی هستی انسان معتقدند، امری بیهوده محسوب می شود. بسیاری از بومیان (سرخپوستان) امریکا، نه تنها باستانشناسی را ضروری نمی دانند، بلکه آن را توهینی به اجداد و نیکان خود می دانند. ولی در واقع این باستانشناسی است که تنها طریق علمی شناخت دنیای قدیم را ارائه می دهد؛ و برخورد سوابق و پیشینه های بسیاری از بومیان آمریکا و جوامع دیگر، طی پنج قرن گذشته و در عصر اکتشافات اروپاییان با تمدن غربی صورت گرفته است. پیشینه و سابقۀ بومیان آمریکای شمالی، تا پیش از تماس با اروپاییان به صورت مکتوب نبود و اکثراً در قالب یک سری سنتهای شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد. باستانشناسی و حوزه های باستانی، تنها منابع احتمالی دیگر در زمینۀ تاریخ اولیۀ بومیان آمریکا به شمار می آید.
یکی از برجسته ترین نمونه های توان باستانشناسی در جهت روشن ساختن تاریخ بومیان آمریکا مربوط به حوزۀ باستانی موسوم به «اُزِت» در «واشنگتن» است که «ریچارد داهرتی» در آثار و بقایای باقیمانده از دهکدۀ بومیان «ما کاه»- که حدود پانصد سال پیش در زیر توده های گل و لای مدفون شده بود- اقدام به حفاری کرد. شرایط و اوضاع این حوزۀ باستانی در زمینۀ حفظ آثار و بقایای بومیان بسیار استثنایی بود؛ به طوری که باستانشناسان موفق شدند جزئیات کامل خانه ها و آثار درون آنها را تا مکانهای مخصوص ذخیرۀ آذوقه و نیزه های ساخته شده از استخوان نهنگ کشف نمایند. «داهرتی» با همکاری نزدیک با شورای قبیله¬ای، نه تنها در مورد توجیه و تفسیر آثار و اشیای مکشوفه موفق شد، بلکه شورای قبیله¬ای را در گردآوری مبالغی جهت ساخت موزه¬ای به منظور نگهداری و نمایش آثار مکشوفه مساعدت کرد. بدین ترتیب موفق شد تاریخ و پیشینۀ بومیان «ما کاه» را که تا آن زمان فراموش شده بود، برای خود بومیان از یک سو؛ و برای عموم مردم از سوی دیگر آشکار کرده و بازسازی نماید.
نمونۀ حفاری و طرح پژئهشی «اُزِت» از اهمیت خاصی برخوردار است، زیرا اکنون باستانشناسان با اجتماعات بومیان آمریکا، و از جمله گروههای بخش جنوب غربی، همکاری بیشتر و تماس نزدیکتری دارند و حتی در مواردی مانند رسیدگی به دعاوی ارضی که در دادگاهها تحت بررسی است، انسان شناسان و باستانشناسان توأماً فعالیت می کنند. گفتنی است که اقوام موسوم به «هوپی» و «زونی» به منظور مطالعه و رسیدگی به اوضاع و دعاوی ارضی¬شان، به تشکیل واحدهای باستانشناسی ویژه¬ای اقدام کرده¬اند.
کاوشهای باستانشناسی تا حدود زیادی تنوع زمینه های تاریخی اولیۀ جامعۀ آمریکا را روشن می کند. در ایالت فلوریدا «کاتلین دِگان» در محلی به نام «فورت مُوز» که جایگاه نخستین جامعۀ آزاد سیاهان در آمریکای شمالی بود، به حفاری پرداخت. این دهکدۀ کوچک با بیش از ۳۷ خانوار، واقع در سه کیلومتری (دو مایلی) «سنت آگوستین» اسپانیایی در کرانۀ اقیانوس اطلس، در سال ۱۷۳۸ تأسیس گردید، در سال ۱۷۴۰ مورد حمله و تجاوز انگلیس قرار گرفت؛ و در سال ۱۷۵۳ بازسازی شد. در محدودۀ قلعه¬ای در یک روستا، کلیسایی بزرگ جهت سکونت کشیش کلیسا، و یک چاه آب، وقرارگاههای نگهبانی به چشم می خورد و ساکنان این روستا که اکثراً دارای اصل و نسب غرب آفریقا بودند، در خانه های ساخته شده از پوشال و گل زندگی می کردند. در عملیات حفاری «فورت موز»، آثار و ابزار نظامی و تعدادی اشیای محلی کشف گردید، که بدین ترتیب باستانشناسان روزی ثابت خواهند کرد که ساکنان سیاهپوست این روستا، آثار فرهنگی مربوط به آفریقا، انگلیس، سرخپوستان آمریکا، و اسپانیا را حفظ و نگهداری می کردند. روستای «فورت موز» تا سال ۱۷۶۳ که اسپانییها فلوریدا را ترک کردند همچنان مسکونی بود. کاوشهای باستانشناسی دیگری در مناطق جنوب و جنوب شرقی، در زمینۀ زندگی و فعالیت در کشتزارها و اجماعات برده برداری- که واجد منابع و مدارک غنی باستانشناسی و بسیار متفاوت از نظر فرهنگی جمعیتهای آفریقایی- آمریکایی است- به بررسی و تحقیق پرداخته¬اند.
بسیاری از جوامع تازه استقلال یافته و خواهان دستیابی به ناسیونالیسم، تحقیقات باستانشناسی را به عنوان تنها راه روشن ساختن ریشه¬های اولیۀ اقوامی که تا قبل از نفوذ استعمارگران در آنجا زندگی می کرده¬اند، پیگیری و تشویق می نمایند. سالهای متمادی حکومتهای تانزانیا و زامبیا در آفریقا حمایت و مسئولیت کاوشهای باستانشناسی را- که نتایج آن بزودی در کتابهای درسی دانشگاهی و کتابهای مدارس آشکار خواهد شد، به عهده داشته¬اند. هدف عمده و اولیۀ باستانشناسی در مناطق مزبور، همچون در بسیاری از نقاط جهان، نوشتن تاریخ غیرمکتوب، نه با استفاده از بایگانیها و اسناد و مدارک خاک گرفته، بلکه با استناد به آثار و بقایای به جا مانده از روستاهایی است که مدت زمانی طولانی متروک مانده است.
باستانشناسی دارای ارزش سیاسی است در میان فرمانروایان قرن پانزدهم اقوام «آزتک» در منطقۀ مرتفع مکزیک، نام «تِلاکالِل» که «زن مارشکل» به او لقب داده بودند، دیده می شود که سیاستمداری زبده بود که با غلبه بر فرمانروایان پیشین موفق شد تمام اسناد و مدارک اقوام گذشته را از بین ببرد، و درصدد تهیه و عرضۀ پیشینۀ قابل قبولی در جهت تثبیت اقوام آزتک از دیرباز تا آن زمان برآمد و با انتخاب نام «خدای خورشید، هویت زیلوپوکت لی»، آزتکها را به عنوان فرمانروایان مکزیک معرفی کرد. «تِلاکالِل» تنها فرمانروایی نبود که به منظور سودجویی از تاریخ گذشته در زمان حال به دوباره نویسی تاریخ بپردازد. باستانشناسی طی سالهای متمادی در زمینه های رشد و توسعۀ ناسیونالیسم و کمک به تبلیغات سیاسی به کار گرفته شده است. رژیم نازیها در آلمان، در دهۀ ۱۹۳۰، به منظور فراهم ساختن «مدارک» مربوط به وجود یک نژاد سفید برتر در اروپا، باستانشناسی را به خدمت گرفت. محاصرۀ شهر «ماسادا» توسط رومیها با عواقبی که در پی داشت، مدت زمانی طولانی از جانب ناسیونالیسم اسرائیل مورد سودجویی قرار گرفته است.
در اواخر دهۀ ۱۹۶۰، حکومت سفیدپوشت غالب بر «رودزیا» در منطقۀ آفریقای جنوبی ادعا کرد که ویرانه های مجموعه بناهای سنگی «زیمبابوه» متعلق به مستعمره نشینان فنیقی بوده که بیش از دوهزار سال پیش در بخش جنوبی رودخانه «زامبزی» اقامت کرده بودند. فرمانروایان سفیدپوست با چنین ادعایی، در واقع نتیجۀ بیش از نیم قرن تحقیقات و کاوشهای باستانشناسی را که نشان می داد «زیمبابوه» بین سالهای ۱۰۰۰ و ۱۵۰۰ میلادی توسط اقوام محلی آفریقا ساخته شده بود، نادیده گرفتند. دلیل ادعای آنها به آسانی قابل تشخیص بود: برقراری یک زمان و تاریخ مربوط به فنیقیها در ارتباط با ویرانه های «زیمبابوه»، مدارک استقرار و سکونت سفیدپوستان را در آفریقای جنوبی مدتها پیش از ورود اقوام محلی ثابت و آشکار می ساخت.
توجیه و تفسیر دوران باستان به ندرت از بی طرف بودن برکنار است؛ زیرا خود باستانشناسان هم به نحوی اجتناب ناپذیر؛ ارزشها و دیدگاههای متعلق به فرهنگ خود را در کارشان دخیل می دانند، حتی اگر در مقایسه با یک نسل قبل در این مورد بخصوص از اطلاعات بیشتری هم برخوردار باشند. این گونه انحرافها و بی توجهیها از زمینه و هدف کلی و اساسی استفاده و کاربرد باستانشناسی به منظور برقراری واقعیات تاریخی، پشتیبانی و حمایت از دعاوی علیه دیدگاهها و اهداف حکومتها یا ناسیونالیستها، فاصلۀ بسیار دارد.
باستانشناسی در پهنۀ دنیای معاصر ارزشمند است
باستانشناسان در زمینۀ توسعۀ اقتصادی در آمریکای جنوبی نقش مهمی ایفا کرده¬¬اند. در حدود ۱۰۰۰ پیش از میلاد، کشاورزان ساکن در کناره های دریاچۀ «تی تی کاکا» در منطقۀ جنوب «پرو» از اراضی و مزارعی که دارای سطح کشت مرتفعی بودند، جهت کشت و برداشت محصولاتی که نیاز به بارندگیهای فصلی داشتند، استفاده می کردند. نوع خاک بسیار حاصلخیز بود، و با مرتفع ساختن سطح خاک و ایجاد یک کانال، این کشاورزان دوران ماقبل تاریخ موفق به کشت و برداشت سیب زمینی «کوئی نوآ» و محصولات محلی و بومی دیگر با بازدهی فراوان شدند. این مزارع پیش از فتوحات اسپانیایی ها تبدیل به متروکه شدند و در حال حاضر نیز اقتصاد امروز در همان محیط و با همان شرایط آب و هوایی بر پایۀ چوپانی استوار است.
تجربیات باستانشناسان در زمینۀ بازسازیهای اراضی و باغهای قدیمی نشان داد که بازدهی فراوان محصول با استفاده از همان طرحها و روشهای ماقبل تاریخی، و در مناطقی که توسط عوامل کشاورزی جدید به عنوان«مناطق بازدهی اندک و حاشیه¬ای» معرفی شده بود، امکان پذیر است. روش کشاورزی سنتی از مزایای زیادی برخوردار است که از جمله می توان به نوع اراضی مرتفع، عدم نیاز به کود، و کم خطر بودن در برابر سرما یا جاری شدن سیل اشاره کرد. افزون بر این، اراضی مرتفع را می توان با استفاده از نیروی کار محلی، محصولات محلی، و عدم نیاز به سرمایه گذاری خارجی ایجاد کرد. حدود ۲۱۲۵ جریب زمین جهت سکونت مجدد آماده شد و زمینها و اراضی بیشتری نیز در جریان برنامه ریزی و استفاده قرار دارند. باستانشناسان آمریکایی در این گونه طرحها و برنامه ها فعالانه شرکت دارند.
باستانشناسان در جامعۀ معاصر ، بخصوص در عرصۀ مدیریت منابع و فضولات نیز مستقیماً شرکت و فعالیت داشته است. از جمله، «ویلیام راجه» باستانشناس دانشگاه آریزونا در مورد توده های زباله در شهر «توسان» و شهرهای دیگر مدت زمان طولانی مطالعه کرده است. گروه تحقیق او با استفاده از روشها و طرحهای باستانشناسی به مطالعۀ انگاره ها و مواردی در تودۀ زباله ها پرداخته¬اند که توسط شهروندان منتشر می شود؛ و مواردی را نیز پس از مصاحبه با افراد و اعضای خانواده ها و منابع دیگر، به زمینه های تحقیق خود افزوده¬اند. نتایج تحقیق «راجه» عادات افراط و تفریط خانواده های شهر «آریزونا» را با توجه به سوابق اقتصادی و اجتماعی آنها نمایان ساخته است؛ این اطلاعات می تواند برای ارائۀ روشهای بهتری جهت خرید مردم و مدیریت منابع مورد استفاده قرار گیرد. از آنجا که اشیاء در شکل گیری زندگی ما نقش دارند، بهتر است بدانیم چه تأثیری در یادگیری ما دربارۀ گذشته و شناخت آینده خواهند داشت.
بحران در باستانشناسی باستانشناسان نقش بسیار مؤثری در قلمرو علوم اجتماعی، که خود نیز بخشی از آن هستند، ایفا می کنند: دیدگاهی که ما را قادر می سازد تشخیص بدهیم از قدیمیترین دوران مردم چگونه با دنیای اطراف خود و با یکدیگر برخورد می کرده¬اند. چنین دیدگاهی در شناخت هرچه بیشتر تاریخ، محیط، اوضاع اقلیمی و زمین مفید است. مناطق متروکی را که باستانشناسان مورد بررسی و مطالعه قرار می دهند، مخازن و منابع اطلاعات دقیق تاریخ زمین شناسی، زیست شناسی، و محیط زیست به شمار می آیند که از نقطه نظر قدمت، موقعیت ارزشمندی در زمینۀ مطالعات دنیای معاصر محسوب می شوند. ولی با کمال تأسف باید گفت که حوزه ها و مناطق باستانی اکنون به صورت گونه هایی درآمده¬اند که خطراتی آنها را تهدید می کند. حوزه های محل استقرار باستانی سریعاً ویران می شوند و این در حالی است که بخش بزرگی از میراث باستانی جهان برای همیشه نابود شده است.
حوزه ها و مناطق باستانی نیز همچون حیوانات و درختان، منابع محدود و پایان پذیری به شمار می آیند و هنگامی که یک بولدوزر یا یک عتیقه جو ]جهت کاوش[ وارد حوزۀ باستانی می شود، مدارک و منابع باستانشناسی هم نابوده شده محسوب می شوند. اسناد و مدارک باستانشناس در ژرفای خاک مدفون می گردد و بهتر است تا زمانی که با مراقبتهای ویژۀ علمی مورد بررسی قرار نگرفته، دست نخورده نگه داریم. هم ماهیت و فطرت انسانی و هم نیازهای گستردۀ جمعیت رو به رشد جهان، ویرانی اسناد و مدارک باستانی را موجب شده است. عتیقه جویان و علاقه مندان آثار قدیمی، هزاران حوزۀ باستانی را به صورت لانه های خرگوش درآورده¬اند؛ به طوری که هیچ عمل و اقدام باستانشناسی¬ای نمی تواند سبب ویرانی آنها شود. ]البته[ زیانهای فعالیتهای صنعتی، عملیات معدنکاری، و فعالیتهای کشاورزی نیز موجبات ویرانی تعداد زیادی از حوزه های باستانی را فراهم آورده است. در بخشهایی از ایالات متحدۀ آمریکا، ویرانی حوزه های باستانی به صورت یک جریان همه گیر و غیرقابل کنترل درآمده است؛ و ما باستانشناسانی که هنوز زنده تسم، شاید آخرین ناظران حوزه های باستانی بکر و دست نخورده در آمریکای شمالی و دیگر بخشهای وسیع جهان باشیم.
مجموعه داران و «آداب و اخلاق مجموعه داری» جامعۀ مبتنی بر مادّیگرایی بر ثروت اندوزی و تملک اشیای ارزشمند تأکید بسیار دارد. عدۀ زیادی از مردم نیاز به تملک و توجه به گذشته را نوعی ضرورت احساس می کنند و علاقه مندند تا بخشی یا تکه¬ای از یک شیء قدیمی را بر روی طاقچۀ اتاق خود داشته باشند. نیزه های نوکدار، تبرهای دستی دوران ماقبل تاریخ، مفرغهای «بِنین»، یا ظروف سفالی «مایا» نوعی احساس شعف و رضایت را به فضاهای کسالت آمیز داخل خانۀ آمریکاییان می افزاید. بسیاری از آثار و اشیای باستانی، از جمله مفرغهای «بِنین»، که دارای ارزش و اعتبار باستانی و تجاری فوق العاده¬اند، به عنوان «گنجینۀ مدفون» خوانده شده و به عنوان آثار گنجینه¬ای قابل توجه مجموعه داران، که در حراجها و نمایشگاهها قیمتهای گزافی برای آنها می پردازند، حائزاهمیت بسیارند. قیمتهای گزاف تجارتی و بع سیری ناپذیر تملک و مالکیت، سبب برانگیختن عتیقه جویان و رواج خرید و فروش غیرقانونی آثار و اشیای باستانی شده، و درنتیجه تجاوز و تخریب حوزه های باستانشناسی جهت یافتن طلا و دیگر اشیای قیمتی، سفال، مجمسه، و کلیۀ اشیای مورد توجه مجموعه داران را (از نظر خرید و فروش و تملک انها) فراهم آورده است. در برخی کشورها مانند مصر، ایتالیا، کاستاریکا، و پرو، تجاوز و تخریب و غارت قبور به صورت یک حرفۀ تمام وقت درآمده و واژۀ ایتالیایی «تومبارولی» صرفاً بر قبور تمدن «اِتروسک» تمرکز و تأکید می کند. گورستانهای تمدن «اینکا» به طور کلی به خاطر اشیای زینتی به تاراج رفته؛ و هزاران گور و مقبرۀ مصر باستان به خاطر دستیابی به پاپیروسها و مجسمه ها غارت شده است.
آمریکای شمالی با عتیقه جویانی دست به گریبان است که جز تخریب و تاراج حوزه های باستانی مقدس سرخپوستان به منظور دستیابی به آثار سفالی و نیزه ها و پیکانهای آنها، به چیز دیگری توجه ندارند؛ و علی رغم تصریح و تأکید قانون اساسی در این مورد، همچنان به تخریب، تجاوز، و تاراج حوزه های مزبور ادامه می دهند. اخیراً در یک جریان افتضاح آمیز، یک محل باستانی بکر و دست نخوردۀ مربوط به حوزۀ تمدنی «می سی سی پی» در «اسلک فارم» نزدیک رودخانۀ «اوهایو» در «کنتاکی» توسط گروهی از عتیقه جویان و غارتگران مورد تجاوز و غارت قرار گرفته است؛ این غارتگران به منظور کسب اجازۀ حفاری قبور سرخپوستان و تملک آثار و اشیای درون آنها، مبالغ زیادی پول به امالک اراضی پرداخت کرده بودند. دیری نپایید که محل مزبور به صورت یک منطقۀ جنگی درآمد که همه جا ویران و تاراج شده بود و متجاوزان نیز هرگز مورد تعقیب و پیگرد قانونی قرار نگرفته و محکوم نشدند.
چرا مردم آثار و اشیای عتیقه را گردآوری می کنند؟ در سال ۱۹۲۱، یک پزشک فرانسوی به نام «هانری کوده» رساله¬ای در مورد مجموعه داری نوشت و نتیجه گیری کرد که کار مجموعه داری چهار انگیزۀ عمده را دنبال می کند که عبارتند از: نیاز به تملک، نیاز به فعالیت غیرارادی، جنبش و جهش در جهت پیشرفت، گرایش به طبقه بندی اشیاء. یکی دیگر از فرانسویان در مورد مجموعه داری چنین اظهار کرد: «مجموعه داری یک کار تفریحی و سرگرمی نیست، بلکه شور و هیجان است و در نیل به اهدافش نیز، تابع خشونت است.» مردم دوست دارند همه چیز را جمع کنند، از سربطریهای آبجو گرفته تا نقاشیهای رنگ روغن، و هر چیزی که قابلیت جمع آوری داشته باشد از نظر مجموعه داران مهم بوده، و از جمله وظایف آنها محافظت و نگهداری آثار است. به نظر می رسد که هر چیزی دارای ارزش بازار و قابل خرید و فروش است و این بسته به میزان تقاضا برای نوع خاصی از اشیاء، یا انحصاری بوده گونه، یا زمینۀ هنری آن، متغیر است. غالباً محتوا و زمینۀ باستانشناسی آثار و اشیاءو آگاهی از سازندگان آثار نیز چندان مهم نیست و مهم، خود آثار است.
حفاظت از آثار قدیمی بسیار دشوار است؛ زیرا با ارزشهای اخلاقی مردم در ارتباط است و مستلزم اجرای قوانینی است که نهایتاً از یک منبع مالی غیرقانونی برای روستاییان مستمند و واسطه ها و دلالان پولد- که دارای نفوذ سیاسی نیز هستند، جلوگیری می کند. در امثر کشورها گنجینه هایی وجود دارد که هر یک از آنها به منظور اجرای قوانین مربوط به کنترل صدور اشیای باستانی (حداقل به صورت نظری)، دارای سازمانها و مراکز اداری و باستانشناسی هستند. از آنجا که اجرای قانون مستلزم صرف هزینۀ اداری اجرای نظم و عدالت است، حتی برخی از کشورهای نسبتاً توسعه یافته مانند مکزیک نیز توان نظارت و کنترل اکثر حوزه های باستانی خود را ندارند. ولی در مصر و کشورهای دیگر، افکار عمومی مؤید این است که با غرور و افتخار از میراث ملی حمایت و حفاظت می شود. مشاهدۀ مجسمه های ارزشمند و آثار و اشیای باستانی مربوط به یک کشور در موزه های کشوری دیگر، تأسف انگیز است. مع هذا فشار و توان افکار عمومی نمی تواند از عطش و حرص سیری ناپذیر مجموعه داران و سیاستهای نامناسب برخی موزه ها جلوگیری نماید. خوشبختانه، برخی از دانشگاهها و موزه ها مقررات و آیین نامه هایی را وضع نموده¬اند که پیشداوری در مورد آنها زود است. تغییراتی در نحوۀ تفکر مردم، برقراری سیاستهای احتیاط آمیز، و کمبود آثار و اشیای باستانی، ممکن است در تجارت آثار باستانی وقفه هایی به وجود آورد، ولی قدر مسلم این است که تا امروز زیان و آسیب زیادی وارد شده است.
زمینه ها و موارد شبه باستانشناسی باستانشناسی جدید کاملاً تکنیکی شده و بعضاً جنبۀ ابهام آمیز نیز پیدا کرده است. از سوی دیگر و در مقابله با باستانشناسی جدید، «شبه باستانشناسان» که طی سالهای اخیر پیدا شده¬اند، بیشتر طرفدار و علاقه مند به حفظ و اجرای روشهای هیجان آمیز و پرجاذبه در باستانشناسی هستند و توجه خاصی به اسرار «توصیف ناپذیر»، تمدنهای گمشده، و معابد بزرگ مدفون در اعماق جنگلهای باران زا دارند. موضوعهایی چون «قارۀ گمشدۀ اتلانتیس»، «طوایف دهگانۀ گمشدۀ اسرائیل»، و گروههای اکتشافی در جستجوی «کشتی نوح»، زمینه های قابل توجهی برای ماجراجویان و باستانشناسان پیرو تحقیقات و مطالعات کتابخانه¬ای به وجود آورده است.
نویسندۀ مشهور «اِریک فُون دانیکن» طی سالهای دهۀ ۱۹۷۰ با استفاده از شور و شوق مردم نسبت به ماجراهای فضایی و این نظریه که پیش از ظهور تمدن، مدتها موجوداتی متعلق به دنیاهای دیگر بر روی زمین می زیسته¬اند، زمینه های پرجاذبه-ای در حوزۀ «شبه باستانشناسی» به وجود آورد. «دانیکن» با طرح و نگارش و تهیه فیلمهایی در این مورد که هزاران سال قبل، فضانوردانی از کرات دیگر، از زمین بازدید کرده¬اند، مبالغ هنگفتی پول و سرمایه به دست آورد. او معتقد است مهاجمان فضایی با انسانهای اولیه بر روی زمین آشنا شده و با زنان زمینی روابط جنسی برقرار کرده¬اند. بعد از سپری شدن چندین هزاره، فضانشینان دوباره به زمین بازگشته و با انسانهای جدیدتر و «هومو ساپی ینس» که همه جا پراکنده شده بودند، ملاقات کرده¬اند. فضانوردان مجدداً تجربۀ برقراری روابط جنسی با زنان زمینی را تکرار کرده و درنتیجه، «نسلی را برای حکومت هوشمندانه بر روی زمین» به وجود آورده¬اند. این موجودات جدید، هنر و کشاورزی را گسترش داده و با توجه به احترام به اجداد و نیاکان خویش به عنوان «خدایان خیرخواه علاقه مند به رفاه انسانها»، فرهنگ و تمدن خاص خود را پدید آورده¬اند؛ ولی دیری نپایید که جنگ و خونریزی آغاز گردید و مردم درصدد تخریب بسیاری از مراکز مقدس برآمدند.
فرضیه های شگفت انگیز «دانیکن» دنیا را تحت تأثیر قرار داد، ولی باستانشناسان با مسائلی ناشی از فرضیه های مزبور مواجه شدند که در واقع نمونه های جالبی در زمینۀ سوءاستفاده از اطلاعات و منابع باستانشناسی بود. اکثر باستانشناسان و محققان، پیگیری دیدگاهها و عقاید «دانیکن» را با توجه به ارتباط آنها با اشارات کتاب مقدس، و از جمله این نظریۀ او که «سودوم» و «گومورا» با بمب اتمی ویران شده¬اند، غیرممکن اعلام کردند. «دانیکن» معتقد بود «صندوقچۀ کووی نانت»، یک فرستندۀ الکتریکی است که سبب ارتباط حضرت موسی با فضانوردان می شده است. او بر روی سرپوش یک تابوت متعلق به تمدن «مایا» در حوزۀ باستانی «پالِنکی» در منطقۀ «آمریکای میانی» تصویر شخصی را در مرکز کنترل یک فضاپیما در لباس فضانوردی مشاهده می کرد. او با فرهنگ باستانی «مایا» هیچ گونه آشنایی و شناختی نداشت و صرفاً به منظور دستیابی به اثری در زمینۀ فضا به بررسی آثار تمدن «مایا» اقدام نمود. در واقع، کارشناسان تمدن «مایا» در زمینۀ کیهان شناسی آگاهی دارند و می دانند که نقوش روی سرپوش تابوت مورد ادعای «دانیکن»، یکی از سلاطین «مایا» را نشان می دهد که در جریان سفرش به عالم ربانی، در میان زندگی و مرگ قرار گرفته است.
گونۀ شبه باستانشناسی «دانیکن» صرفاً از این نظر که به دنبال آدمها و قهرمانان خود به سوی فضا و کرات دیگر کشانده شده است، غیرمعمول و نامأنوس جلوه می کند. او نیز مانند پیشینیان خود، و تعداد زیادی از مردمی که شیفته و فریفتۀ داستانها و ماجراهای فضایی شده¬اند، شیفتۀ اسرار و ابهامات مربوط به طوایف ناپدید شده، و شهرهای گمشده در هاله های رمز و شگفتی گردیده است. البته، همۀ شبه باستانشناسان به منظور توصیف دیدگاههای خود به فضا توجه ندارند؛ از جمله روزنامه نگار انگلیسی «گرام هنکاک» که مدعی است تمدن بزرگی حدود دوازده هزار سال پیش در اعماق اقیانوس منجمد جنوبی (آنتارک تیک) وجود داشته است (البته، شهرهای باشکوه تمدن مزبور هم در زیر یخهای اقیانوس چنان مدفون گردیده¬اند که حفاری باستانشناسی دسترسی به آنها را غیرممکن کرده است!). به عقیدۀ «هَنکاک»، استعمارگران تمدن «آنتاک تیک» از محل زندگی خود در همه جای دنیا پراکنده شده و از جمله محلهای معروفی چون «تیواناکو» واقع در ارتفاعات «بولیوی» را تحت مستعمرۀ خویش درآوردند و در کناره های رود نیل اقدام به به برپایی مجسمۀ «اَبوالهول» نمودند. این روزنامه نگار انگلیسی با تلفیق کلیۀ نظریه ها و مشهودات بحث انگیز زمین شناسی و آثار پراکندۀ باستانشناسی، موفق به طرح و خلق داستان شگفت انگیزی شد و واکنش طبیعی باستانشناسان را در زمینۀ طرح این سؤال که آثار متعلق به این استعمارگران و تمدنهای باستانی در مصر و مناطق دیگر در کجا یافت می شود، نادیده گرفت. «هَنکاک»، مشتاق و فریفتۀ نظریه های افسانه¬ای و شگفت انگیز خود، نویسنده¬ای معروف و زبردست و موفق به طرح و نگارش کتاب پرفروشی شد.
گونۀ باستانشناسی پرزرق و برقی که از جانب «فون دانیکن» و «هنکاک» حمایت می شد، همیشه مورد توجه مردم زودباوری بود که عجولانه در انتظار شگفتیهای علمی بودند. برخی از این گونه « باستانشناسیهای آیینی» نشان دهندۀ تمام علائم و رهبران و پیشروان آنها، موضوعها و عناوین ایمانی و اعتقادی، و وسیلۀ تغییر و تبدل فردی بوده، و تلاشهایی در زمینۀ ارائۀ معنا و مفهومی برای انسان بودن است و غالباً در نمادگرایی و فعالیتهای مذهبی غرق می شود. گروه آیین گرایان، باستانشناسان را به عنوان «زبده ها» و «صاحبنظرانی» که از نظریات تند و افراطی و فاقد زمینه های علمی را نمی پذیرند، از حوزه و محدودۀ فعالیتهای خود خارج می کنند.
این گونه شکلهای شبه باستانشناسی در واقع زمینۀ فکری و ادبی مشخص را تشکیل می دهد که در آن، نویسنده در پشت نمود پراحساسی که به وسیلۀ علم و معرفت در طول طریق «واقعیت مطلق تاریخی» برقرار می شود، راهنما و هادی خواننده اوست و به گونه¬ای موذیانه، شبه باستانشناسیها به صورت و عنوان تواریخ «گزینش دیگر» معرفی و ارائه می شوند. چند سال پیش، یک متخصص زبان شناس به نام «مارتین برنال» به انتشار مجموعه¬ای تحلیلی دربارۀ تمدن عصر اقدام نمود و اعلام کرد که قدیمیترینِ ملل بوده، و تمدن غربی مرتبط با آن، تا حد زیادی مدیون الهاماتی از آفریقاست. فرضیه های موسوم به «آتنای سیاه» بِرنال احساسات محافل آفریقایی- آمریکایی را برانگیخت و به صورت ابزار مهمی جهت تبلیغ آفریقاگرایان درآمد؛ مورخانی که معتقدند آفریقا در کانون تاریخ جهان قرار دارد و نه تنها منبعی برای بشریت، بلکه برای خود تمدن است. به عقیدۀ مصرشناسان و افرادی که از مباحثات زبان شناسی «برنال» آگاهی کافی دارند، کل فرضیۀ «آتنای سیاه» مبنای تاریخی و روش شناسی دارد. تمدن مصر در محدودۀ درۀ نیل و پایین آبشار اول، کاملاً محلی و بومی بود و این اواخر به منظور توسعه، تماسهای اندکی (اغلب تجاری) با قلمروهای آفریقای سیاه برقرار کرد.
در مورد این گونه نظریات افراطی، یکی از طرفداران سرخپوستان آمریکا به نام «واین دِلوریا جونیور»، باستانشناسان را به خاطر نظریاتشان در این مورد که نخستین آمریکاییان بیش از پانزده هزار سال پیش (۱۵۰۰۰) از تنگۀ «برینگ» در «سیبِری» عبور کرده¬اند، مورد انتقاد قرار داد و در ابراز عقاید اتهام آمیز خود، از فرضیه های زمین شناسی استفاده کرد. «دِلوریا» با دقت و کنجکاوی تمام، سنتهای شفاهی و منابع دیگر را انتخاب و تدوین نموده و مدعی شده است که سرخپوستان و بومیان آمریکا خیلی جلوتر از پانزده هزار سال پیش خانه و کاشانۀ خود را بنا کرده¬اند؛ درحالی که سابقۀ زندگی سفیدپوستان و شکار حیوانات دوران یخبندان توسط آنها، به نه هزار سال پیش بازمی گردد. همچون «بِرنال» که به تحلیل و توصیف مدارک و اسناد باستانشناسی و زمین شناسی اقدام نمود، «دِلوریا» نیز موفق به خلق داستانی خیالی شد که اطلاعات و نظریات موجود در آن هیچ گونه استناد تاریخی نداشت.
درحالی که «فون دانیکن» و «هَنکاک» در محدودۀ ادبیاتی خاصی فعالیت می کنند، فعالیتهای «برنال» و «دِلوریا» مخاطبان کاملاً متفاوتی را جذب می نماید؛ افرادی که دیدگاه آنها در مورد تاریخ، با برقراری هویتهای فرهنگی در دنیای جدید پیوند خورده است. مثلاً، از دیدگاه تعداد زیادی از سرخپوستان آمریکا، استفاده از باستانشناسی در جهت بررسی و تحقیق سابقۀ آنها، غیرقابل قبول و غیرمنطقی است؛ زیرا معتقدند که داستانهای مربوط به آفرینش و عقاید مذهبی شان، دیدگاههای منطقی و لازم در مورد سابقۀ آنها را فراهم می آورد. به نظر سرخپوستان، که نظر درستی نیز می باشد، باستانشناسی پدیده¬ای مربوط و متعلق به دانش غربی است؛ نوعی نگرش بی طرفانه به دوران گذشته ولی عاری از نگرش و گرایش به زمینه های ایمانی و اعتقادی ربانی و روحانی است، و با سوابق اعتقادی و ایمانی سرخپوستان آمریکا بیگانه است. «دِلوریا» تلاش می کند این خلأ را با گونه¬ای دیگر از سابقۀ تاریخی، که بر مبنای سنتهای شفاهی استوار است، پر کند؛ چیزی که آن را «خاطرات سرخپوستان» می نامد. «دِلوریا» در مورد نقد و بررسی منابع خود اقدامی نکرد و آنچه فراهم آورد. اساساً داستانی تاریخی است و به همان اندازه نسبت به پیشینه و سابقۀ سرخپوستان آمریکا توهین آمیز است که ادعاهایش در مورد نظریه های باستانشناسان و دیدگاهای علمی و تجربی باستانشناسی در مورد تاریخ سرخپوستان آمریکا.
متأسفانه، نوع برخورد با باستانشناسی در جهت گرایش به زمینه های خیالی و افسانه¬ای سیر می کند و پذیرش و استقبال عمومی از برنامه های تلویزیون، آهنگها، و لذتهای آنی و زودگذر نشان می دهد که داستانهای پرماجرا و شورانگیز در مورد تمدنهای گمشده، بر واقعیت علمی ترجیح داده می شود. غالباً باستانشناسان برای تأیید و پذیرش نحوۀ کار و دیدگاههای خود توسط مردم مبارزه ها و فعالیتهایی را آغاز می کند و این درحالی است که نشریاتی در جهت ترویج و ترغیب «شبه باستانشناسی» عمل می نمایند.
امروزه باستانشناسی واژۀ بیگانه¬ای نیست و علی رغم اینکه کاملاً تخصصی است، از جاذبۀ خاصی برخوردار است. این کتاب، شما را با شیوۀ کار علمی باستانشناسان، و چگونگی بازسازی دوران گذشته بر پایۀ وقوع رویدادهای واقعی، و نه براساس باورها و برداشتهای نویسندگان، آشنا خواهد کرد.
«انسان شناسی» بررسی و مطالعۀ علمی انسان در بعدی وسیع است. «انسان شناسان» آدمیان را به عنوان «موجودات زنده» و «مردم» با درنظرگرفتن ویژگی مشترک «فرهنگ» مورد مطالعه و تحقیق قرار می دهند. این دانشمندان در مورد جوامع انسانی معاصر و رشد و توسعۀ انسان از قدیمترین دوران به تحقیق می پردازند. این حوزۀ بسیار بزرگ و گسترده به برخی حوزه های فرعی تقسیم می شود که عبارتند از:
انسان شناسی جسمی. انسان شناسی جسمی (فیزیکی) شامل مطالعۀ تطوبر و تحول زیستی انسان و تنوع میان جمعیتهای مختلف زندۀ انسانی است. انسان شناسان جسمی (فیزیکی) همچنین رفتار «پریماتها»ی زندۀ دیگر، مانند شمپانزه و گوریل را مورد مطالعه قرار می دهند؛ که این گونه تحقیقات می تواند در توصیف رفتار قدیمترین موجودات انسانی مؤثر و سودمند باشد.
انسان شناسی فرهنگی. انسان شناسی فرهنگی زندگی اجتماعی انسان را در گذشته و حال مورد بررسی قرار می دهد، و اساساً به مطالعۀ «فرهنگ انسانی» و چگونگی سازگاری فرهنگ با محیط می پردازد. شماری از متخصصانی که در حوزۀ انسان شناسی فرهنگی به مطالعه و تحقیق می پردازند عبارتند از:
قوم نگاران. قوم نگاران اوقات بیشتری را صرف توصیف فرهنگ، فناوری و حیات و فعالیت اقتصادی جوامع گذشته و حال می نمایند.
قوم شناسان (مردم شناسان). این گروه به مطالعۀ تطبیقی جوامع می پردازند، که دربرگیرندۀ تلاشهایی در جهت بازسازی اصول عمدۀ رفتار انسانی است.
انسان شناسان اجتماعی. انسان شناسان اجتماعی به تحلیل راههایی می پردازند که مردم جهت سازماندهی خود استفاده کنند.
زبان شناسان (زبان شناسی). مطالعۀ زبان انسان، گاهی اوقات نقش مهمی در بررسی دوران گذشته ایفا می نماید. بسیاری از باستانشناسان در گذشته عمیقاً با مسائل عمده¬ای چون اصل و منشأ اقوام هند و اروپایی که به زبانهای اولیۀ اروپایی تکلم می کردند، سروکار داشتند.
بسیاری از اهداف باستانشناسان با اکثر نقطه نظرات و اهداف انسان شناس فرهنگی مشابه است، با این تفاوت که باستانشناسان به جای انسان جوامع باستانی را مورد بررسی قرار می دهند. به عنوان مثال: یکی از باستانشناسان به نام «پیسون شیتز» در روستای قدیمی متعلق به اقوام «مایا» در «سِرِنْ» حوزۀ «سان سالوادور» که در سال ۵۸۰ میلادی زیر خاکسترهای ناشی از انفجار و فوران آتشفشانی مدفون شده بود، اقدام به کاوش نمود. درنتیجه یک حوزۀ استقرار و سکونت «مایا» نمایان شد که کاملاً محفوظ مانده بود؛ به طوری که دانه های ذرتی که در باغچه های اطراف خانه ها کاشته شده بود و ابزار و ادواتی که در بخشهای مختلف گذارده بودند، بوضوح مشخص بود. این حوزۀ باستانی فرصت مناسبی را برای مطالعه و بررسی زندگی روستایی «مایا» در دوران پیش از تاریخ فراهم آورد، ولی «شیتز» و همکارانش با استفاده از آثار و بقایای به جا مانده از دوران زندگی این اقوام، به مطالعه و بازسازی اجتماع فراموش شدۀ آنها و مردمی که در آن اجتماع زندگی می¬کرده¬اند، پرداخته¬اند؛ زیرا نمی توانند مانند قوم شناسان (مردم شناسان)، با حوزه های باستانی که حفاری می کنند رابطۀ کلامی برقرار کنند. باستانشناس را می توان نوع خاصی از یک انسان شناس به شمار آورد، که به مطالعۀ دوران گذشته می پردازد. ممکن است چنین تعریفی کافی نباشد؛ زیرا باستانشناسان، به منظور برقراری رابطۀ میان آثار مکشوفه در حفاری، با رفتار واقعی انسان، استفاده می کنند و در زمینۀ استفاده از اطلاعات و مدارک توسط باستانشناسان و چگونگی استفاده از آنها به وسیلۀ انسان شناسان فرهنگی نیز تفاوتهایی وجود دارد.
باستانشناسی
باستانشناسان به نظریه پردازی می پردازند، روشهای علمی و مفاهیم نظری را برای مطالعه و بررسی آثار و بقایای فرهنگ به کار می گیرند، و تاریخ و پیشینۀ انسان را از دورترین زمان زیست موجودات زنده تا زمان حاضر کشف و بررسی می کنند.
شناخت زمینه و کار باستانشناسی نیازمند اطلاعات کافی در مورد مدارک و آثار مورد بررسی آنهاست. چنانچه در فصل چهارم این کتاب خواهیم دید، برخی از آثار و مواد خام مدت زمان طولانی تری از آثار و مواد دیگر باقی می مانند، ظروف سنگی و گلی تقریباً زوال ناپذیرند و چوب، پوست، فلزات، و استخوان از درجۀ زوال بالایی برخوردارند. در اکثر حوزه های باستانی و باستانشناسی، فقط اشیای خیلی مقاومِ متعلق به فرهنگ مادی انسان برای مطالعۀ باستانشناسان باقی می مانند. هر گونه تصویری از زندگی انسان ماقبل تاریخ در بررسیهای باستانشناسی، احتمالاً یک طرفه به نظر می آید، درنتیجه، باستانشناس مانند یک کارآگاه تلاش می کند مجموعۀ اطلاعات را به نحوی با یکدیگر پیوند دهند که زمینۀ شناخت و توصیف ماقبل تاریخ و جامعه فراهم آید. درست مثل اینکه اشیای مختلف و متفرقه¬ای مانند دو عدد شمع سیلندر اتومبیل، تکه¬ای از یک فنجان چینی، یک سوزن، یک سنگ چاقو تیزکن، و یک شمعدان در اختیارمان یگذارند و سپس کوشش کنیم صرفاً براساس در دست داشتن این اشیاء، به بازسازی فرهنگ مردمی که اقدام به ساخت و پرداخت آنها کرده¬اند بپردازیم.
برخی از مردم تصور می کنند که باستانشناسی مجموعه¬ای از روشها نظیر ثبت دقیق، حفاری درست، و تحلیل مشروح و کامل آزمایشگاهی است. ولی این تعریف و برداشت محدود، صرفاً با انجام و عمل باستانشناسی و عمل واقعی و کشف اطلاعات از زمین مربوط می شود. باستانشناسی جدید چیزی به مراتب بیشتر از گردآوری روشهاست؛ زیرا نه تنها به اکتشاف، تنظیم، و بیان و توضیح مواردی مربوط به گذشته می پردازد، بلکه تفسیر و توجیه آثار و مدارک مکشوفه از زمین را نیز انجام می دهد. در واقع، باستانشناسی رشتۀ علمی مؤثری است که میان کاوشهای عملی باستانشناسی و توصیف و تفسیر نظری ارتباط و توازن برقرار می سازد.
نظریه در باستانشناسی
واژۀ نظریه در میان دانشمندان و متخصصان رشته های مختلف علوم اجتماعی کاربرد بسیار دارد، و در باستانشناسی به عنوان چارچوبی است که یک پژوهشگر در محدودۀ آن به فعالیت می پردازد. ولی به طور کلی، چه در باستانشناسی و چه در سایر رشته های علوم اجتماعی، «نظریه» هنوز توسعۀ کامل نیافته و دلیل آن از یک سو مربوط به دشواری تحقیق در مورد رفتار متغیر انسان؛ و از سوی دیگر، به علت عدم انجام روشهای تحقیق است. باستانشناسی واقعاً برقراری رابطۀ پایدار میان نظریه و مشاهده، و کم و بیش نیز روشی مبتنی بر خودتحلیلی است که تا حد زیادی بر پایۀ توصیفها و تفسیرهای قدیم نتأثر از دنیای معاصر استوار است. رویکردهای نظری در باستانشناسی بسیار زیاد است، که به برخی از آنها اشاره می شود:
مادیت گرایی فرهنگی. مادیت گرایی فرهنگی به جستجوی دلایل مربوط به تفاوتهای اجتماعی- فرهنگی در دنیای جدید می پردازد. بدین ترتیب، شرایط و اوضاع فنی- اقتصادی و فنی- محیطی در زمانهای لازم فشارهای مناسب را بر هر یک از عوامل موجود در جامعه و آرمانهای آن وارد می شود. «مادیت گرایی فرهنگی» به تعلیمات «مارکس» و «انگلس» بسیار نزدیک است. از این نظر که که دربارۀ فناوری، اقتصاد، و محیط بحث می کند. و تمام این موارد نیز در آثار و مدارک باستانشناسی قابل شناسایی، تشخیص، بررسی و بازسازی است، مورد توجه باستانشناسان قرار دارد. احتمالاً اکثر باستانشناسان خودشان را پیرو «مادیت گرایی فرهنگی» یا «مادیگران فرهنگی» به شمار می آورند.
رویکردهای ساختاری. «رویکردهای ساختاری» فرهنگهای انسانی را به عنوان ساختارهای نمادین مشترکی که آفرینشهای گروهی ذهنیت انسان هستند مورد بررسی قرار می دهد. تحلیلهای ساختاری به منظور کشف اصول کلی و جهانشمول ذهن بشری طرح شده است؛ رویکردی که بخصوص با افکار و دیدگاههای انسان شناس برجستۀ فرانسوی، «کِلود لِوی- استراوس» نزدیک است. مشکل مربوط به این رویکرد این است که شناسایی و تشخیص آثار و بقایای نامحسوس مربوط به ذهنیت و عملکرد ذهن انسانی در مدارک و اسناد باستانشناسی بسیار دشوار است.
رویکردهای بوم شناختی. «رویکردهای بوم شناختی» بر مطالعۀ جوامع باستانی در محدودۀ محیطهای طبیعی آنها تأکید می کند. این رویکرد و تأکیدات آن نقش مهمی در چهارچوب و متن باستانشناسی معاصر دارد.
رویکردهای تطوّری. «رویکردهای تطوّری» از قرن نوزدهم به بعد مورد توجه باستانشناسان قرار گرفته است. بررسی مفاهیم تشکیل دهندۀ «تطور فرهنگی چندخطی» از روی مطالعات و تحقیقات باستانشناسی جدید، دشوار است.
بسیاری از نظریات و تحقیقات باستانشناسی تحت تأثیر مشارکت شدید دیگران در زمینه ها و رشته های علمی و دانشگاهی دیگر، از جمله متخصصان رشته های انسان شناسی، زیست شناسی، شیمی، جغرافیا، تاریخ، و فناوری رایانه ای قرار می گیرد.


 

جهت ثبت نام در دوره آموزشی باستان شناسی  بر روی تصویر فوق کلیک نمایید

دوره غیر حضوری است و محتوای الکترونیکی در قالب CD یا DVD به آدرستان ارسال می گردد

پس از پایان گواهی و مدرک معتبر دوره آموزشی باستان شناسی  با قابلیت ترجمه رسمی دریافت می نمایید

مشاوره رایگان: ۰۲۱۲۸۴۲۸۴ و ۰۹۱۳۰۰۰۱۶۸۸ و ۰۹۳۳۰۰۲۲۲۸۴ و ۰۹۳۳۰۰۳۳۲۸۴ و ۰۹۳۳۰۰۸۸۲۸۴ و ۰۹۳۳۰۰۹۹۲۸۴



 
باستانشناسی و ماقبل تاریخ :
اصطلاح « باستانشناسی» اساساً مطالعۀ تاریخ باستان است، ولی تدریجاً به صورت مطالعۀ آثار و بقایا و فرهنگهای انسانی، با استفاده از نظریات و روشهای باستانشناسی تعریف شده است. مطالعات «ماقبل تاریخ» مربوط به حداقل چهار میلیون سال پیش است که مدارک و اسناد مکتوب وجود نداشت، و باستانشناسان متخصص دوران ماقبل تاریخی ]اکنون[ آن را دنبال می کنند.
باستانشناسی و تاریخ :
باستانشناسی حدود ۹۹ ردصد از منبع عمدۀ مربوط به تاریخ بشری را تشکیل می دهد و تاریخ مکتوب کمتر از یک دهم درصد از مطالعات انجام شده را دربر می گیرد. گرچه تاریخ مدارک مکتوب در خاور نزدیک به پنج هزار سال پیش می رسد، ولی قدیمترین بخشهای آن دوره هنوز روشن نیست. در مناطق دیگر جهان، پایان دوران ماقبل تاریخ به دوران اخیرتری می رسد؛ از جمله در انگلستان، که سابقۀ تاریخ مکتوب مقارن با فتوحات رومیها حدود دوهزار سال پیش آغاز می شود، و اقوام باستانی ساکن در منطقۀ آمریکای میانه قرنها پیش از اینکه «کریستوفر کلمبوس» تمدن غربی را بل جامعۀ بومی آمریکا آشنا سازد، از یک نظام خطی پیچیده¬ای برخوردار بوده¬اند. برخی دیگر از نقاط جهان در دوره های اخیر با جامعۀ غربی تماس برقرار کردند. اولین ارتباط اقوام حوزۀ آفریقای مرکزی با دنیای خارج، در سال ۱۸۵۵ و با شخصی به نام «دیوید لیوینگستون» بود و بخشهایی از گینۀ جدید و منطقۀ آمازون نیز هنوز در جریان خروج از دوران ماقبل تاریخ به سر می برند.
با نگاهی به تاریخ مکتوب و باستانشناسی متوجه می شویم که اولاً مورخان با دوره ها و تاریخهای دقیقی سروکار دارند و امکان بروز واقعه¬ای را در فاصلۀ زمانی یک سال تاریخگذاری می کنند و گاهی تعیین این تاریخ توسط مورخان، حتی به دقایق یا ثانیه ها نیز محدود می گردد. ثانیاً، تاریخ آنها در واقع مربوط به افراد، گروهها، دولتها، و حتی ملل مختلف در تماس با یکدیگر و نشان دادن واکنشهایی نسبت به رویدادها، و نیز مبارزه برای کسب قدرت می شود. مورخان می توانند زمینه های فکری و درک انسان را اجماعاً مورد توجه قرار دهند و این در حالی است که بازیگران مورد توجه آنها خاطرات و برداشتها و حتی اسناد و مدارک را بر روی کاغذ ثبت و ضبط نموده¬اند. ولی اسناد و مدارک مورخان نیز غالباً دارای شکافها و ابهاماتی است؛ از جمله اینکه ثبت و ضبط رویدادهای سیاسی احتمالاً دشوارتر و پیچیده تر از وقایع مربوط به زندگی روزمرۀ مردم، یا جریان زندگی در سطح روستاهاست که کمتر مورد توجه ناظران معاصر قرار می گیرد. آثار و اشیاء و اقلام فرهنگی در جهت شناخت فرهنگهای تاریخی از اهمیت ویژه¬ای برخوردارند و باستانشناسان، متخصصانی هستند که انگاره های گسترده و متنوع مربوط به دگرگونیها و تغییر و تحولات انسانی و فرهنگهای اولیه را مورد بررسی و تحقیق قرار می دهند.
تخصصهای باستانشناسی :
چون امکان اخذ تخصص در تمام دوره های باستانشناسی وجود ندارد، اکثر باستانشناسان با پیگری یکی از تخصصهای زیر موفق به اخذ تخصص می شوند:
باستانشناسان متخصص در دوران ماقبل تاریخ (ماقبل تاریخ شناسان). این گروه از باستانشناسان، دوران پیش از تاریخ را از زمان انسانهای نخستین تا مرزهای نزدیک به دوران تاریخ مکتوب، مورد بررسی و مطالعه قرار می دهند. در میان حوزه ها و اعصار مطالعاتی مربوط به دوران تخصصی این گروه، تخصص انسان شناسی دوران باستان وجود دارد که در گسترۀ آن، فرهنگ و آثارو اشیای متعلق به انسانهای نخستین مطالعه می شود. تخصصهای دیگر، فناوری سنگ، بررسی جمعیتهای اولیۀ جهان؛ و شیوه های زندگی گردآوردندگان و شکارگران دوران ماقبل تاریخ را شامل می شود. باستانشناسان متخصص در زمینه های منشأ و توسعۀ کشاورزی و تمدنهای باستان، سروکارشان با سفال؛ دانه ها و حبوبات کشت شده، استخوانهای حیوانات، و طیف گسترده¬ای از حوزه های باستانی و شیوه های حیات اقتصادی است.
با توجه به این که باستانشناسی جدید سراسر کرۀ زمین را می کاود و بررسی می کند، پس باستانشناسی به دو حوزۀ اصلی « باستانشناسی دوران قدیم» و « باستانشناسی دوران جدید» تقسیم شده است که هر یک از آنها مناطق ویژه¬ای چون «حوزۀ جنوب غربی آمریکای شمالی»، «آمریکای میانی»، یا «پرو» را مورد توجه قرار می دهند. با توجه به سوعت این مناطق برای کار و فعالیت پژوهشگران متخصص، آنها ناگریز به محدود کردن دامنۀ تحقیقات خود به یک محل باستانی، یک ناحیۀ کوچک، یا تحقیق دربارۀ مسئلۀ خاصی در یک محل باستانی یا یک ناحیه هستند. آگاهی امروزی ما از دنیای ماقبل تاریخ، ناشی از فعالیتها و تلاشهای صدها نفر از باستانشناسان سراسر جهان دربارۀ مسائل کوچک و بزرگ، بررسی عملیات منطقه¬ای، یا طرح عملیات کاوشهای باستانشناسی است که در محل سکونت ده سالۀ انسان صورت گرفته است. بدیهی است برخی از ماقبل تاریخ شناسان،
متخصصانی هستند که در زمینه های تحلیل خاک، استخوانهای حیوانات قدیم، «کاربردهای رایانه¬ای»، «روشهای آماری در باستانشناسی»، یا فقط در عملیات کاوش فعالیت می کنند.
باستانشناسی دوران کلاسیک. باستانشناسان دوران کلاسیک به بررسی و مطالعۀ آثار و بقایای تمدنهای عظیم یونان و روم می پردازند. این دسته از باستانشناسان به طور سنتی توجه زیادی به آثار و اشیای هنری، و آثار معماری مربوط به دوران کلاسیک معطوف کرده¬اند، ولی عدۀ زیادی از آنها در حال حاضر بررسی گونه های اقتصادی، استقراری و معیشتی، و مسائل اجتماعی را آغاز کرده¬اند که قاعدتاً مورد توجه و علاقۀ ماقبل تاریخ شناسان است.
مصرشناسان و آشورشناسان. مصرشناسان و آشورشناسان جزء بسیاری از باستانشناسان متخصصی هستند که دربارۀ تمدنها یا دوره های زمانی خاصی به بررسی و تحقیق می پردازند و نوع کار تخصصی آنها مستلزم برخورداری از مهارتهای ویژه است. از جمله، کار و نوع مطالعه و تحقیق مصرشناسان ایجاب می کند که اطلاعات وسیعی در زمینۀ خط تصویری- نشانه¬ای موسوم به «هیروگلیف»- داشته باشند تا موفق به مطالعۀ مصریان باستان شوند و آشورشناسان نیز، که متخصص آشوریان عراق باستان هستند، باید بتوانند خط میخی را بخوبی بخوانند و ترجمه و تفسیر نمایند.
باستانشناسان دوران تاریخی. این گروه از باستانشناسان، حوزه های باستانی را از زمانهای مربوط به وجود مدارک مکتوب در آن حوزه ها مطالعه می کنند. به عنوان مثال، به بررسی شهرها و محلهای باستانی دوران قرون وسطی، مانند ناحیۀ «وینچستر» یا محل قدیمی «یورک» در انگلستان می پردازند؛ و زیستگاههای مستعمراتی آمریکا، مراکز مسکونی هیأتهای مذهبی، و قلعه ها و استحکامات قرن نوزدهم در منطقۀ غرب آمریکا را مورد بررسی قرار می دهند.
باستانشناسی دوران تاریخی با مطالعۀ آثار و مواد فرهنگی باستانی سروکار دارد؛ زیرا آثار و اشیای قدیمی و فناوریها در مورد تنوعات موجود در جوامع تاریخی، اطلاعات وسیعی در اختیار پژوهشگران قرار می دهد. باستانشناسی مبتنی بر مکتوبات و نوشته ها، در واقع یک فعالیت چندرشته¬ای است؛ مانند طرحهای تحقیقاتی¬ای که در منطقۀ تاریخی موسوم به «آنّاپولیس» در «مریلند» صورت گرفت، و درنتیجۀ کاوشهای باستانشناسی در محدودۀ شهری محل مزبور، یک مرکز غذاخوری، محلهای مسکونی قرن هجدهم، و بسیاری از محلهای قدیمی دیگر (از جمله محلی که اکنون یک هتل جدید بر روی محل قدیمی بنا شده)، کشف گردید. این محل قدیمی نخستین بار حدود سال ۱۶۹۰ مورد استفاده و سکونت قرار گرفت و شیشه ها، فنجانها، و بشقابهای متعلق به آن زمان در آنجا پیدا شده است. همچنین باستانشناسان موفق شدند لایه های مسکون قابل ملاحظه¬ای تشخیص دهند؛ از جملۀ لایۀ مسکونی که مربوط به کارگاه چوبکاری اوایل سالهای ۱۷۰۰ بود. ساختمان آجری فرمانداری به نام «کالورت»، که طبقۀ اول آن اکنون بخشی از یک هتل جدید را تشکیل می دهد، طی سالهای دهۀ ۱۷۲۰ در همان محل ساخته شده است. اکثر بخشهای این محل در قرن نوزدهم بازسازی شده، ولی دیوارهای ساختمانها به سبک «ویکتورین» به خوبی حفظ گردیده است. عملیات حفاری همچنین یک شبکۀ گرمازایی آجری جهت برقراری جریان هوای گرم به داخل ساختمان را نشان می داد که قسمتی از این تأسیسات طی سالهای دهۀ ۱۷۶۰ ویران شد و قبل از اینکه به محل مسکونی سال ۱۷۲۰ اضافه شود، به صورت زباله دانی درآمده بود. البته این زباله ها مورد مطالعۀ باستانشناسان قرار گرفت و در میان آنها استخوان، سنجاق، دکمه، مو، تکه های کاغذ، پارچه، و ترازوهای وزن ماهی دیده می شد. بررسیهای «آن ینش» در ساختمان «کالورت» حائز اهمیت است؛ زیرا این پژوهشگر برای مطالعۀ فرهنگ مربوط به این محل که زنان و مردان فقیر و غنی، و برده و ارباب کنار یکدیگر زندگی می کردند، فقط به مطالعۀ اشیای مکشوفه تکیه نکرد. شهرهای اروپایی «وینچستر» و «یورک» موقعیتهای خوبی برای ترکیب مدارک تاریخی مانند قباله های اسمی با کاوشهای باستانشناسی، به منظور تشخیص و شناسایی مالکان خانه های انفرادی قرون وسطی ایجاد می کنند.
مدارک تاریخی از این جهت که دربارۀ جوامعی با مدارک مکتوب محدود، اطلاعاتی را ارائه می دهند نیز حائز اهمیتند. تمدن دوران کلاسیک «مایا» که در منطقۀ آمریکای میانی حدوداً بین سالهای ۲۰۰ تا ۹۰۰ میلادی جریان داشت، از یک سیستم پیچیدۀ خطی برخوردار بود که با استفاده از آن مایاها موفق به ثبت وقایع و رویدادهای مذهبی، سیاسی، و نجومی می شدند، و علایم و نشانه هایی نیز بر روی سنگ و چوب حک کرده و در کتابها جای دادند. گرچه تاکنون فقط بخشی از خط مزبور از حالت رمز خارج گردیده، و قرائت و ترجمه شده است؛ ولی تا حدودی از تاریخ سیاسی ناشناختۀ مایاها خبر می دهد.
باستانشناسان غوّاص (کاوشهای باستانشناسی زیر آب) باستانشناسان غواص و متخصص کاوشها و بررسیهای زیر آب، به مطالعۀ محلهای باستانی مدفون در زیر آب دریاها و اقیانوسها و نیز کشف و بررسی آثار و بقایای کشتیهای غرق شده، حتی در زیر بستر جریانهای آب ناحیۀ موسوم به «مین سوتا» می پردازند. در حال حاضر باستانشناسان متخصص اکتشافات زیرآبی، از یک سری روشهای ویژه جهت ثبت آثار مکشوفه و انجام کاوشهای محلهای باستانی در زیر آب استفاده می کنند. به نظر می رسد باستانشناسی زیرآبی با فعالیتهای باستانشناسی تفاوت دارد، ولی در واقع چنین نیست و اهداف این گونه فعالیتهای باستانشناسی نیز با اهداف گروهها و تخصصهای دیگر باستانشناسی- که عبارت از بازسازی و تفسیر و توصیف فرهنگهای باستانی است- تفاوتی ندارد؛ و انجام مطالعات و بررسیهای علمی آثار و اشیای مکشوفه در محلهای باستانی زیر آب نیز هدف عمده و اساسی به شمار می آید. برخی از کاوشهای جدید باستانشناسی زیرآبی، از جمله بررسیهای انجام شده بر روی کشتی موسوم به «یولوبورون» در جنوب ترکیه و فعالیتهای بازسازی کشتی «کی رِنی یا» در شمال قبرس، نمونه هایی از فعالیتهای عالی و چشمگیر باستانشناسی علمی هستند.
باستانشناسان کتاب مقدس. این گروه از باستانشناسان دربارۀ گروههای قومی ساکن در منطقۀ سوریه و فلسطین مطالعه می کنند و موارد و نوشته های موجود در کتاب مقدس و ادبیات کنعانی را با حوزه ها و محلهای باستانی در منطقۀ خاور نزدیک ارتباط می دهند. این گونه تخصص باستانشناسی نه تنها مستلزم برخورداری از اطلاع و دانش کافی در رشته های تاریخ و زبانهای مختلف، بلکه نیازمند اطلاعات باستانشناسی نیز می باشد.
باستانشناسان صنعتی. باستانشناسان صنعتی، ساختمانها و آثار و ابنیۀ دیگر مربوط به دوران «انقلاب صنعتی» یا دوره های اخیرتر، از جمله بناهای متعلق به ایستگاههای قطار دورۀ موسوم به «ویکتورین»، مزارع پنبه کاری قدیمی، آسیابهای بادی، و حتی محله های فقیرنشین در انگلستان را مورد بررسی و مطالعه قرار می دهند. افرادی که وارد این حوزۀ تخصصی باستانشناسی می شوند، باید از حداقل آموزشهای لازم برای یک «مورخ آثار معماری» برخوردار باشند.
آنچه گفته شد نمونه هایی از تخصصها در رشتۀ باستانشناسی بود. علوم جدید بسیار پیچیده است و اخذ تخصص در مواردی محدود میسر و امکان پذیر است که طیف گستردۀ شناخت و تشخیص استخوانهای موش تا تحلیل و بررسی خاک و شیوه های فناوری فلزشناسی دوران باستان را شامل می شود. ]البته[ همۀ این موارد واجد هدف و توجه مشترکی چون بررسی و تحقیق درباره انسان در دوران گذشته است.
اهداف باستانشناسی :
تمام باستانشناسان، چه آن دسته که دربارۀ قدیمترین جوامع انسانی تحقیق کرده¬اند، چه محققان دوره ها و قرون اخیرتر، بر این اصل اتفاق نظر دارند که مسئولیت اساسی آنها حفظ و نگهداری گذشته و میراث باستانی برای نسلهای آینده است. مطالعات و تحقیقات باستانشناسان دارای اهداف گستردۀ چهارگانۀ زیر است.
۱٫ مطالعۀ محلهای باستانی و آثار و محتویات موجود در آنها در محدودۀ زمانی و مکانی، به منظور بازسازی تفاسیر و توصیفهای مربوط به جریانها و توالیهای طولانی فرهنگ انسانی: این تلاش و کوشش توصیفی به بازسازی تاریخ فرهنگی می انجامد.
۲٫ بازسازی شیوه های زندگی دوران باستان.
۳٫ توصیف دلایل تغییرپذیری فرهنگ، یا دلایل عدم تغییرپذیری فرهنگها در مدت زمان طولانی.
۴٫ شناخت محلهای باستانی، آثار و اشیاء بقایای مواد خوراکی، و سایر جهات و موارد مدارک باستانشناسی و ارتباط آنها با دنیای معاصر.
در مورد برابری این اهداف چهارگانۀ باستانشناسی، یا لزوم برقراری و اعتبار آنها توافقی میان پژوهشگران وجود ندارد ولی در عمل، هر یک از این اهداف با یکدیگر در ارتباطند، بویژه در مواقعی که باستانشناسان به جای پرداختن به عمل حفاری محض برای توصیف آثار و اشیای مکشوفه، باید به پرسشهایی خاص پاسخ دهند.
تاریخ فرهنگ :
اصطلاح «تاریخ فرهنگ» عبارت است از بیان فرهنگهای انسانی، چنانچه در طول هزاران سال به دوران گذشته بازمی گردند؛ و به عبارتی ساده تر، عبارت است از شناخت فرهنگها در دوران باستان. یک دانشمند باستانشناس که دربارۀ تاریخ فرهنگ منطقه یا محلی تحقیق و بررسی می نماید، در واقع به بیان و توضیح فرهنگهای دوره های ماقبل تاریخ منطقه یا محل تحت بررسی خود می پردازد. تاریخ فرهنگ از بررسی و مطالعۀ محلهای باستانی و آثار و اشیاء و بناهای موجود در آنها در یک محدودۀ زمانی و مکانی منتج می گردد. با بررسی محلهای ماقبل تاریخ و بسیاری از آثاری که در آنها موجود است، امکان برقراری ترتیب و توالی طبقاتی فرهنگهای انسانی در طول قرون و اعصار، و حتی هزاره ها وجود دارد. بسیاری از فعالیتها جنبۀ تشریحی دارد و به جمع شدن موارد و زمینه های فضایی و زمانی داده های باستانشناسی به عنوان مبنا و پایه¬ای جهت بررسی و مشاهدۀ چگونگی تغییر و تحول فرهنگهای خاص در طول دوران ماقبل تاریخ مربوط می شود. تاریخ فرهنگ توصیفی در واقع زمینۀ اساسی هرگونه بررسی و تحقیق دربارۀ شیوه های زندگی یا پویش فرهنگی به شمار می آید.
بسیاری از باستانشناسانی که در زمینۀ تاریخ فرهنگ تحقیق می کند با اوضاع نامناسب بقایای آثار و اشیاء و محلهای باستانی از نظر میزان تخریب آنها در طول زمان و عدم امکان توضیح و توصیف جهات غیرملموس و نامحسوس مربوط به دوران ماقبل تاریخ انسان مواجه می شوند؛ که از جمله می توان از مذهب و سازمان اجتماعی نام برد. به عقیدۀ آنها، باستانشناسان فقط می توانند با آثار و مواد و بقایای مادی مربوط به رفتار انسانی در دوران گذشته سروکار داشته باشند. متأسفانه این باریک بینی نسبت به تاریخ فرهنگ، سبب تغییر جهتهایی در مسیر دشوار بررسی گونه های آثار و ترتیبهای زمانی محلی و نوع خاص طبقه بندی آثار شده است.
شیوه های زندگی دوران باستان :
بررسی شیوه های زندگی در دوران گذشته؛ شیوه ها و روشهایی که مردم با استفاده از آنها به زندگی در محیطهای متغیر دوران باستان ادامه می دادند، طی سالهای اخیر به صورت یک هدف عمده درآمده است. مطالعۀ آثار و اشیاء و بناها بدون بررسی و تحقیق محتوا و زمینۀ محیطی، یک نگرش یکطرفه دربارۀ زندگی انسان و همسازی آن با محیط ارائه می دهد. هرگونه تحقیق و بررسی شیوه های زندگی دوران گذشته عبارت است از تلاش و کوششی چندجانبه، که زمینه ها و موارد گوناگونی چون بازسازی انگاره های معیشتی گذشته براساس مطالعۀ استخوانهای حیوانات، دانه ها و غلات سوخته شده، و سایر آثار و بقایای مکشوفه در عملیات حفاری باستانشناسی را شامل می شود. تحلیل و مطالعۀ بقایای گیاهی توسط کارشناسان، خاک شناسان، و گیاه شناسان و شرکت و همکاری آنها در محلهای کاوش باستانشناسی، در واقع زمینۀ فعالیتهای گروهی و چندجانبه به شمار می آید. محتوای این گونه بررسیها هنوز به صورت باستانشناسی توصیفی باقی است؛ که تمرکز خاصی بر جهات زمانی و مکانی دارد، ولی به هرحال دارای زمینه و تأکید متفاوتی است؛ بدین صورت که موارد و محتوایی که به وسیلۀ زمان و مکان فراهم می آید، به انگاره های در حال تغییر زمینه های سکونت و معیشت انسان، سازوکارها و شیوه های زندگی و محیطهای گذشته مربوط می شود. در حدود سال ۱۹۴۸ یکی از باستانشناسان آمریکایی به نام «گوردون ویلی» در ناحیۀ ساحلی درۀ «ویرو» در «پرو» به بررسی جامعی پرداخت و صدها محل مربوط به ماقبل تاریخ را از دوره های زمانی مختلف در شرایط محیطی متغیر کشف کرد. طرح بررسی اکتشافی این دانشمند در واقع کوششی موفق دربارۀ انگاره های معیشتی و مسکن اقوام در دوران ماقبل تاریخ، و بویژه نمونه¬ای از یک فعالیت عمده در مورد چگونگی بازسازی شیوه های زندگی در دوره های ماقبل تاریخ بوده است.
به هرحال، این هدف باستانشناسی هنوز در محدوده¬ای نظری سیر می کند، که در آن فرهنگهای انسانی به صورت نظامهای در حال تغییر و پیچیده دیده می شود؛ و این نظامها با یکدیگر و با محیط طبیعی نیز در ارتباطند.
جریان فرهنگی :
سومین هدف باستانشناسی که «جریان فرهنگی» است، نه تنها به توصیف دوران گذشته می پردازد، بلکه تغییر فرهنگ در دوره های ماقبل تاریخ را نیز مورد مطالعه قرار می دهد. باستانشناسانی که با چنین هدفی فعالیت می کنند، می کوشند به توصیف تغییر فرهنگی، جریان فرهنگی، و تحول فرهنگ در دوران گذشته بپردازند. هدف نمایی، توجیه این زمینه است که چرا فرهنگهای انسانی در تمام نقاط جهان به مراحل متفاوتی از تحولات فرهنگی خود می رسند. ابزار و ادوات انسان به عنوان بخشی از پدیده های مرتبط در یک نظام مورد بررسی و مشاهده قرار می گیرند که هم فرهنگ، و هم محیط طبیعی را شامل می شود. بدین ترتیب، باستانشناسی دوران ماقبل تاریخ عبارت است از عملی که در آن روشهای تحقیق باید به مراتب بیشتر از آنچه تاکنون سخت بوده است، دشوار باشد. باستانشناسان در چهارچوب طرحها و پیشنهادهایی که آزمون پذیرند و در زمان بازنگری اطلاعات باستانشناسی مورد تحلیل و اکتشاف، که ممکن است مورد حمایت، اصلاح و تغییر، یا مخالفت قرار گیرد، به طرح و تنظیم برنامۀ تحقیقاتی خود اقدام می نمایند.
این شیوه و رهیافت «پردازشی» در باستانشناسی که « باستانشناسی پردازشی» خوانده می شود، پایۀ پذیرش این موضوع قرار دارد که گذشته به طور کلی قابل بررسی و شناخت است و مطالعۀ آن مستلزم استفاده از روشها و طرحهای تحقیقی دشوار است و روشهای تحقیقات میدانی و کاوشهای باستانشناسی نیز باید از درجۀ اعتبار و جامعیت بیشتری برخوردار باشد. بنابراین، باستانشناسی چیزی فراتر از یک دانش توصیفی است و باستانشناسان می توانند تغییر فرهنگی در دوران گذشته را توصیف کنند. طی سالهای اخیر، واکنشهایی در مورد « باستانشناسی پردازشی» پدید آمده است که گاهی از آن به عنوان « باستانشناسی مابعد پردازشی» یا « باستانشناسی شناختی» نام می برند.
شناخت مدارک باستانشناسی :
یکی از باستانشناسان به نام «لوئیس بینفورد» می نویسد: «مدارک باستانشناسی اکنون در اختیار ما قرار دارد» و سپس به وابستگی بخش بزرگی از دنیای معاصر به آثار و محلهای باستانی که بقایای دوران گذشته را تشکیل می دهند، اشاره می کند. به نظر او، مشهودات ما دربارۀ دوران گذشته، در حال حاضر و در طی سالهای دهۀ ۱۹۹۰ صورت می پذیرد؛ زیرا به توصیف آثار و محلهای باستانی طی قرون و اعصار، و حتی هزاره ها، به همان شکلی که از زیر خاک بیرون می آیند، می پردازیم. از این طریق خاص است که باستانشناس از مورخ- که برای مثال به مطالعۀ مدارک مکتوب مربوط به سال ۱۴۹۲ می پردازد- متمایز می گردد. مدارک باستانشناسی از آثار مادی و قرار گرفتن اشیای مادی در زیر خاک تشکیل می شود و تنها راه شناخت این آثار و مدارک، کسب اطلاع در این مورد است که آثار و مدارک چگونه موجودیت یافته¬اند. سپس «بینفورد» داده های باستانشناسی را با نوعی از یک زبان ترجمه نشده مقایسه می کند که با استفاده از آن برای توصیف رفتار انسانی در گذشته باید رمزهای موجود در آن زبان کشف و بررسی شوند. بدین ترتیب، کاری که باستانشناس ارائه می دهد، بررسی و مشاهدۀ آثار مادی و تبدیل آنها در قالب نوشته ها و توصیحاتی دربارۀ تحولات شیوۀ زندگی دوران باستان و شرایط و اوضاع در گذشته است. باستانشناسان نمی توانند مستقیماً و بدون تطبیق گذشته با حال، به مطالعه بپردازند. به همین دلیل، تحقیقات کنترل شده، مشاهدات مربوط به شکارگران، گردآوردندگان و کشاورزان معاصر، و نیز نظریه پردازی و شیوه هایی که «بینفورد» و همکارانش به عنوان «نظریۀ طیف میانی» از آن نام می برند، برای باستانشناسان حائز اهمیت است.
اهداف متفاوت: باستانشناسی دنیای قدیم و دنیای جدید
عدم توافق دربارۀ اهداف باستانشناسی، تنها دلیل تقسیم باستانشناسان به گروههای مختلف نیست، بلکه نگرش باستانشناسان آمریکایی نیز با بسیاری از متخصصان دوران ماقبل تاریخ تفاوت دارد. در آمریکا، باستانشناسان این رشته را به عنوان بخشی از انسان شناسی به شمار می آورند. در اروپا، کار حفاری در اثر یک سنت تاریخی توسعه یافت که با تلاش «فاکس پیت- ریورز» آغاز گزدید و توسط «مورتیمر ویلر» و تعداد زیادی از باستانشناسان بعد از جنگ جهانی دوم ادامه یافت. ماقبل تاریخ شناسان انگلیسی و کشورهای دیگر دربارۀ کشف داده ها از زمین، جستجو و ردیابی انگاره های سکونت و استقرار، بازسازی زمینه های اقتصادی، و تحلیل و بررسی مشروح گونه های آثار و اشیاء و طبقه بندی های مختلف، تأکید زیادی کرده¬اند. باستانشناس به عنوان هنرمندی با مهارتهای مختلف و فردی است که به منظور روشن ساختن مدارک مکتوب و زمینه های تاریخی مربوط به دوره های مختلف- که هنوز از بایگانی مدارک و اسناد یا ثبت فتارها و برخوردهای افراد، اطلاعاتی موجود نبوده است- به بازسازی گذشته می پردازد.
یکی از دلایل تفاوت در روشها و رهیافتها ممکن است مربوط به طرز تفکر باستانشناسان اروپایی باشد که ماقبل تاریخ را را به عنوان پیشینه و سوابق گذشتۀ خود تلقی می کنند، درحالی که ماقبل تاریخ شناسان آمریکایی اقوام دوران ماقبل تاریخ را کاملاً متفاوت از خود مورد بررسی قرار می دهند. ولی صرفنظر از تمام تفاوتها در روشها و رهیافتها، هر باستانشناسی با هر نگرش و نظری، در این زمینه اتفاق نظر دارد که بدون استفاده از زمینه های مساعد و مناسب نظری، و وجود باستانشناسی توصیفی و داده های مشروح مربوط به دوران ماقبل تاریخ و دنیای معاصر، انجام بررسیها و تحقیقات باستانشناسی غیرممکن است. بالاتر از همه، زمان حال و پدیدۀ دنیایی که در آن زندگی می کنیم، به تلاش و کوشش ما برای بهتر شناختن مسائل و موضوعهای باستانشناسی که ذیلاً به آنها اشاره می شود، کمک می کند.
۱٫ قدیمترین اجداد ما چه شکلی داشتند و در چه زمانی موجودیت یافتند؟ رفتار «انسان» چه سابقه و قدمتی دارد و پدیده هایی مانند زبان چه زمانی تحول و تکامل یافته است؟ چه چیزی رفتار ما را از حیوانات دیگر متمایز می کند.
۲٫ چگونه و در چه زمانی استقرار انسانی در جهان صورت پذیرفت؟ چگونه امکان توصیف تنوع و تفاوت زیستی و فرهنگی انسان وجود دارد؟
۳٫ انسانها تحت چه شرایطی و در چه زمان و چگونه به پرورش گیاهان و اهلی کردن حیوانات پرداختند و به صورت کشاورزان مستقر و یکجانشین درآمدند؟
۴٫ دلیل یا دلایل تحول جوامع شهری و شهرنشین چه بود که نهایتاً رشد و گسترش تمدن صنعتی معاصر، براساس آنها پدید آمد؟
۵٫ و بالاخره این پرسش که زمان طولانی در مورد طرح و بررسی آن غفلت شده است: رشد و توسعۀ تمدن غربی چگونه بر جوامع و اقوام شکارگر و گردآورندۀ خوراک و کشاورزان، و حتی مردم شهرنشین جهان- بویژه بعد از دوران کلاسیک- تأثیر گذاشت؟

دیدگاه کاربران
  • Abtin 21 آگوست 2020

    توضیحات کامل و مفیدی درباره باستان شناسی بود. امیدوارم این فعالیت ادامه داشته باشه

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *