0
021284284

مربیگری مهارت های زندگی

پیشگفتار
مجموعه مهارت های زندگی به مهارت هایی گفته می شود که تمامی انسان ها  برای پیشبرد زندگی شخصی و حرفه ای خود به آن نیاز دارند. هر انسانی بدون توجه به سطح تحصیلات و سنی که قرار دارد نیازمند فراگیری این مهارت ها است.
یک متخصص برق،یک پزشک و یا یک معمار هرچقدر در حرفه خود متخصص  و حرفه ای عمل کنند اما در برخی مباحث مانند کنترل خشم، افسردگی،تعارضات زناشویی و یا مقوله های در ظاهر ساده ای مانند هدفگذاری و مدیریت زمان نیاز به آموزش و بالابردن اطلاعات خود دارند تا در تعاملات روزمره خود با دیگران و همچنین کنترل احساسات خود بتوانند موفق تر عمل کنند.

مهارت حل مساله

یکی از مقوله های مهم در مجموعه مهارت های زندگی مهارت «حل مساله» نام دارد. این مهارت چه زمانی که یک کودک هستید و چه یک بزرگسال، مهارت رویارویی با چالش های کوچک و بزرگ زندگی را فراهم می سازد. در مهارت حل مساله، چالش ها و مشکلات همانند مسائلی قابل حل در نظر گرفته می شود و شخص را برای حل مساله به تکاپو و تفکر می اندازد. در واقع در روش حل مساله به جای واکنش های مخرب در مقابل مشکلات مانند استرس و تنش، شخص را به روش سازنده حل مساله دعوت می کند.
روش حل مساله در بین افراد با توجه به عواملی مانند خلاقیت و یا هوش هیجانی با دیگر افراد متمایز است و در واقع تفاوت در حل مساله است که کیفیت زندگی دسته ای از افراد را بهتر و در نتیجه متمایز با دیگر اقشار جامعه می کند. مهارت حل مساله نیازمند یادگیری است اما مهم ترین موضوع در رویارویی با چالش ها و مشکلات زندگی این است که فرد وجود مشکلات را امری طبیعی دانسته و با همین دیدگاه از واکنش های انفعالی دوری کند.
با چنین چشم اندازی باید کلمه «مساله» را به جای کلمه«مشکل» جایگزین کرد. مساله موضوعی قابل حل است که با خلاقیت و کمی تفکر قابل حل است. مساله گشایی به توانایی فرد در حل مشکلات زندگی کمک کرده و باعث بالارفتن اعتماد به نفس می شود. مساله گشایی شامل ادراک خویشتن، فهرست کردن راه حل های مختلف و در نهایت تصمیم گیری است.در حل مساله ابتدا باید رویکرد درستی نسبت به مساله داشت برای مثال باورهای غلط در مورد چالش موجود را از بین برد. باورهایی مثل« مشکل نشانه بی کفایتی من است» باید به درستی با باورهای صحیح جایگزین شود.
یکی از راه حل های بسیار کاربردی در حل مساله استفاده از روش «بارش ذهنی» است. در این روش باید بدون هیچ گونه قضاوت و ارزش گذاری، هر راه حلی که برای حل مساله به ذهن خطور می کند را بلافاصله بر روی کاغذ آورد. تعداد راه حل ها و در واقع کمیت آن در این روش بسیار مهم تر از کیفیت آن است. بعد از ارائه راه حل ها باید راه حل ها را مورد ارزیابی قرار داد و بعد از تعیین مزایا و معایب هر کدام در نهایت راه حلی که بیشترین سود و کمترین زیان را دارد انتخاب کرد.
در مرحله اجرای راه حل باید  نتیجه انتخاب را بر خود شخص و دیگران به صورت عینی مشاهده کرد و در صورت موفقیت پاداشی را در نظر گرفت. در صورت عدم موفقیت راهکار انتخاب شده، باید موانع توسط فرد بررسی شده و از نو اقدام به ارائه راه حل های دیگر کرد.اما چقدر خوب است که والدین از همان دوران کودکی نسبت به تقویت مهارت حل مساله به فرزندانشان کمک کنند. برای مثال اگر فرزندان برای حل مساله از آنها کمک خواستند ابتدا به بچه ها اجازه داده شود تا خودشان در مورد مساله فکر کنند و به این وسیله از خلاقیت خود برای حل مساله استفاده کنند. همچنین به فرزندان بایدآموزش داد که اولین و یا کوتاه ترین راه حل لزوما بهترین راه حل نیست و در صورت موفق نشدن در حل مساله به جای ناامید شدن به دنبال راه حل های دیگر برای حل مساله شان باشند.اما اگر بخواهیم به صورت خطی فرایند حل مساله را برسی کنیم ابتدا با تعریف دقیق از مساله یا مشکل به خوبی دلیل بروز مساله را بررسی کرده و سپس به دنبال راه حل های موجود باشیم. بعد از انتخاب بهترین راه حل و بررسی معایب و مزایا ، راه حل نهایی را به اجرا گذاشته و آثار عینی انتخاب آن راه حل را از نزدیک مشاهده کنیم. در این مرحله یا مساله حل شده و یا حل نمی شود. در صورت حل نشدن به ادامه فرایند حل مساله پرداخته تا در نهایت به مساله پایان دهیم.در برخورد با مسائل افراد از دونوع فرایند مقابله «مساله مدار» و «هیجان مدار» استفاده می کنند که هر کدام از آنها به کنترل شرایط استرس زا کمک زیادی می کند. در مقابله مساله مدار فرد با انجام فعالیتی خاص، مشاوره و یا راهنمایی به مقابله با شرایط استرس زا بر می خیزد اما در مقابله هیجان مدار فرد کار خاصی انجام نمی دهد و با انجام فعالیت هایی مانند نیایش،گریه کردن و یا دلداری به خود،  از لحاظ ذهنی و روحی به دنبال آرام کردن خود است. در واقع در روش دوم فرد ابتدا سعی می کند خود را آرام سازد و سپس به حل مساله می پردازد.در مقابل این دو روش سیستم رفتاری ناسالمی وجود دارد که به آن مقابله ناسالم گفته می شود. در روش مقابله مساله مدار ناسالم، فرد با دزدی کردن، خشونت، پناه بردن به مواد مخدر و گاه بزهکاری به دنبال رفع مسائل و چالش های زندگی خود است و در مقابله هیجان مدار ناسالم با رفتارهایی مانند بدگویی،فال،خرافات و … به دنبال حل مساله خود است.در برخورد با مسائل با موشکافی مساله و برسی راه حل ها ی درست باید از بروز چنین رفتارهای ناسالمی  پرهیز کرد.

 

مدیریت زمان

یکی دیگر از مقوله های بسیار مهم و تاثیرگذار در زندگی که رعایت آن می تواند نتایج شگفت انگیز و تاثیرگذاری بر جای بگذارد مساله «مدیریت زمان» است.
مدیریت زمان به معنای سرعت و انجام کارها در کمترین زمان ممکن نیست بلکه به برنامه ریزی درست برای انجام کار درست که توسط فرد مناسب همراه با پی گیری منظم انجام شود مدیریت زمان گفته می شود. داشتن مدیریت زمان به بالابردن سطح رضایت افراد کمک زیادی می کند زیرا به وسیله آن کارهای بیشتری در مدت زمان کمتری انجام می شود و این موضوع از استرس افراد تا حدود زیادی می کاهد.انسان چهار منبع انرژی در اختیار دارد که  بی توجهی به هر کدام از آن منابع باعث اختلال در مدیریت زمان می شود و برای استفاده از حداکثر وقت و انرژی لازم و ضروری است که هر کدام از این منابع به درستی مورد توجه قرار بگیرد. برای مثال در تامین انرژی فیزیکی رعایت یک رژیم غذایی سالم و خواب کافی، در حوزه انرژی فکری عدم مصرف دخانیات و یادگیری، در حوزه انرژی روحی توجه به معنویات و داشتن هدف و بالاخره در حوزه انرژی احساسی پرداختن به اموری مانند گوش کردن به موسیقی، تماس با گیاهان و زیباسازی محیط کار از جمله کارهایی است که باید حتما به آن توجه شود. در واقع برای اینکه بتوان به کارها سرعت بیشتر و کیفیتی بهتر بخشید این خیلی مهم است که ابتدا به خودمان توجه کنیم و با تامین هرکدام از انرژی های نامبرده بتوانیم در بحث مدیریت زمان موفق تر عمل کنیم.
اما نکته مهم در مدیریت زمان شناخت دقیق ازخود و هدفی که در پیش رو دارید است اینکه دقیقا قصد دارید چه کاری  با وقتی که در اختیار دارید انجام دهید. زمانی می توانید ادعا کنید که هدفی خاص را درذهنتان خلق کرده اید که هدف دقیق و مشخص بوده و بتوان آن را اندازه گیری کرد. در عین حال هدف باید واقعی و دست یافتنی باشد و مهم تر از همه بتوان زمانی خاص را برای رسیدن به آن در نظر گرفت.
یک تکنیک کاربردی برای اینکه بدانید در طول هفته برای هرکاری چقدر زمان اختصاص می دهید یادداشت کردن تمام فعالیت های روزانه تان در طول یک هفته است تا با بررسی آن متوجه بشوید آیا مدت زمانی که به هر فعالیتی اختصاص می دهید مناسب است یا شما در حال اتلاف وقت هستید.در مقوله مدیریت زمان چقدر خوب است با قاتلان زمان آشنا شویم و با شناسایی آن از زمان به درستی استفاده کرد.شبکه های اجتماعی، استفاده بیش از اندازه از تلفن همراه، جلسات غیرضروری، تماشای بدون برنامه تلویزیون یا مزاحمت دوستان و همکاران می تواند از جمله هدردهندگان زمان شما باشند.
برای استفاده بهینه از شبکه های اجتماعی بهتر است از عضویت در کانال های متعدد دوری کنیم و ابتدا در مورد هر کدام از کانال ها تحقیق کنیم، زمان مشخصی را برای استفاده از مطالب هر کدام از شبکه های اجتماعی در نظر  گرفته و هر دقیقه در حال چک کردن مطالب شبکه های اجتماعی نباشید. همینطور در کنترل صندوق ایمیل های رسیده  لازم نیست تمامی پیام ها را بخوانید و از باز کردن پیامهای غیر ضروری برای مثال تبلیغات بپرهیزید. اگر باید به یکی از ایمیل ها جواب بدهید در همان لحظه این کار را جواب دهید، اگر قرار است ایمیل را برای کسی فوروارد کنید این کار را به محض دریافت ایمیل انجام دهید و اگر ایمیلی دارای اطلاعات مهمی است آن را آرشیو کنید. این کارهای جزیی اما مهم باعث مدیریت زمان و وقت شما خواهد شد.
چند قانون کاربردی در مقوله مدیریت زمان وجوددارد که عبارت است از اصل پارتو، ماتریس استفان کاوی و قورت دادن قورباغه. اصل پارتو به این موضوع اشاره دارد که تنها ۲۰ درصد از فعالیت های ما ۸۰ درصد نتایج را به وجود می آورد . با شناسایی این ۲۰ درصد مهم و تاثیرگذار توانسته ایم زمان را بهتر مدیریت کنیم. قورت دادن قورباغه به معنی اولویت بر انجام سخت ترین کارهاست. در ماتریس استفان کاوی کارها بر اساس مهم و فوری، مهم و غیر فوری، غیرمهم و فوری و در نهایت غیر مهم و غیر فوری تقیسم می شوند و وظیفه ما انتخاب از بین اینهاست.یکی دیگر از  کارهایی که دربحث مدیریت زمان از اهمیتی خاص برخوردار است مساله تفویض اختیار است. تفویض کارها یعنی برای استفاده بهتر از زمان انجام بعضی از کارها را به دیگران واگذار کنیم. البته انتخاب شخص مناسب نیز از اهمیت زیادی برخوردار است چرا که محول کردن وظایف به یک شخص غیرمناسب نوعی اتلاف وقت و دوباره کاری است.
 


 

جهت ثبت نام در دوره آموزشی مربیگری مهارت های زندگی بر روی تصویر فوق کلیک نمایید.

دوره غیر حضوری است و محتوای الکترونیکی در قالب CD یا DVD به آدرستان ارسال می گردد.

پس از پایان گواهی و مدرک دوره آموزشی مربیگری مهارت های زندگی با قابلیت ترجمه رسمی دریافت می نمایید.

مشاوره رایگان: ۰۲۱۲۸۴۲۸۴ و ۰۹۱۳۰۰۰۱۶۸۸ و ۰۹۳۳۰۰۲۲۲۸۴ و ۰۹۳۳۰۰۳۳۲۸۴ و ۰۹۳۳۰۰۸۸۲۸۴ و۰۹۳۳۰۰۹۹۲۸۴

 


 
روش تدریس
تدریس بخشی از آموزش بوده و شامل یک سلسله فعالیت های منظم و هدفدار است و با توجه به نقشی که دارد نتایج و آثاری را در بیرون و درون نظام آموزشی بر جای می گذارد. کارکردهای درونی تدریس شامل : ایجاد انگیزه، ایجاد عدم تعادل در دانش آموزان، کنش متقابل،کسب اطلاعات جدید، ذخیره سازی و اصلاح مجدد و کنترل،هدایت و تحول است. در این بین کارکردهای درونی تدریس که نام برده شد  ایجاد عدم تعادل دردانش آموزان یکی از هدفهای اصلی تعلیم و تربیت  است. به این معنی که  دانش آموزان از دنیای خود محور مبتنی برتجربیات شخصی محسوس  به قلمرو دنیای علمی غنی تری انتقال پیدا کند که  این مهم، متضمن ارزشها، بینشها و حقایق متعدد وگوناگونی می باشد.
یکی از راههای اساسی و عملی تحقق چنین هدفی این است که معلمان در فرایند تدریس ساختار شناختی گذشته دانش آموزان را زیر سئوال ببرند و عملاً عدم کارایی یا ناکافی بودن آنها را در مواجهه با مسائل جدید نشان دهند و از آنها در ایجاد ساختارهای جدید شناختی حمایت کنند.
در مفهوم تدریس فاکتورهایی وجود دارند که روند و کیفیت تدریس را تحت تاثیر خود قرار می دهند برای مثال ویژگی شخصیتی معلم و یا شخصیت  علمی او بر یادگیری دانش آموزان تاثیر می گذارد و همچنین ویژگی های رفتاری دانش آموزان نیز در روش کار معلم در کلاس اثر می گذارد. علاوه بر این اثر برنامه و ساختار نظام آموزشی و فضای تجهیزات آموزشی از دیگر فاکتورهای تاثیرگذار در مقوله تدریس است که هرکدام از این فاکتورها تاثیر به سزایی در کیفیت مبحث تدریس دارد.
در مقوله تدریس مفاهیمی مانند تعیین اهداف آموزشی از اهمیت شایانی برخوردار است چرا که اگرمعلمان هدف های آموزشی تعریف شده ای داشته باشند نتایج یادگیری موثرتر خواهد بود و علاوه بر این ارزیابی دانش آموزان با کیفیت بهتری انجام خواهد شد. بر اساس طبقه بندی «بلوم» اهداف آموزشی در ۳ حیطه شناختی، عاطفی و روانی- حرکتی قرار می گیرند. حیطه شناختی شامل دانش، کاربرد، ترکیب و ارزشیابی است. حیطه عاطفی مبتنی بر عواطف، علایق و ارزش هاست و در نهایت حیطه روانی-حرکتی بر روی مهارت های عملی درزمینه فنی حرفه ای، تربیت بدنی، هنر و … تاکید دارد.
روشی که معلم در کلاس برای تدریس و آموزش در نظر می گیرد تاثیر مستقیمی بر روی کیفیت یادگیری دانش آموزان دارد. روش آموزش تنها به سخنرانی معلم گفته نمی شود بلکه فعالیت هایی مانند استفاده از فیلم،رایانه،صامت خوانی در کلاس و … را نیز در بر می گیرد.
اما در روند آموزشی نوع تجهیزاتی که توسط معلم به کار گرفته می شود تاثیر زیادی بر روی تسهیل و دوام یادگیری در دانش آموزان دارد. زیرا باعث ایجاد علاقه در آنها شده و معنا و مفاهیم آموزشی را با سرعت بیشتری در دانش آموزان القا خواهد کرد و از طرفی وسایل آموزشی باعث پیوستگی افکار و افزایش عمق و میزان یادگیری خواهد شد.  در انتخاب وسایل آموزشی باید به ویژگی های فنی آن، سهولت کاربرد،  قابلیت رجوع، سهولت دستکاری و کاربرد و … توجه کرد.
 

مراحل تنظیم طرح درس ترمی

در مراحل تنظیم طرح درس ترمی باید چهار گام را رعایت کرد. در گام اول جلسات آموزشی برای یک ترم یا یک سال تحصیلی را  با محاسبه تعداد روز یا ساعت تعیین کرد. سپس در مرحله دوم بر اساس کیفیت مطالب و اهمیت آن و همچنین با توجه به اهداف آموزشی بر کل ساعات اختصاص یافته به آموزش، با در نظر گرفتن فرصت های لازم برای تمرین و مرور تقسیم شود. در گام سوم هدف کلی هر جلسه با توجه به عنوان درس نوشته شود و بالاخره در گام آخر معلم فعالیت های تکمیلی مورد نیاز  بیرون از کلاس را پیش بینی کند.
اما جدا از مهارت های علمی و کیفیت ابزار آموزشی نحوه مدیریت کلاس در روند یادگیری تاثیر به سزایی در ایجاد نظم در محیط آموزشی و رفع اختلالات رفتاری دانش آموزان دارد.  در مبحث مدیریت کلاس توجه سریع و مثبت معلّم هنگامی که دانش آموز رفتار مطلوب انجام می دهد می تواند بسیار موثر و تقویت کننده باشد
اما در صورت مشاهده رفتار نامطلوب در دانش آموزان می توان از اقدامات زیر استفاده کرد:

  1. به رفتار نامطلوب توجه نکنید و آن را نادیده بگیرید.
  2. به رفتارهای مطلوب توجه کنید.
  3. رفتار مطلوب را از رفتار نامطلوب تفکیک و سپس رفتار مطلوب را تقویت کنید.
  4. محرک ناخوشایند را که علل و عوامل رفتار نامطلوب است از محیط حذف نمایید.
  5. در صورت عدم نتیجه گیری رفتار نامطلوب را تنبیه کنید.

معلم در شرایط مختلف از روش های متنوعی برای انتقال مفاهیم آموزشی و تدریس استفاده می کند. برای مثال اگر هدف معلم ایجاد علاقه و آگاهی مشترک در زمینه ی خاص، پرورش تفکر انتقادی، توانایی اظهار نظر در جمع یا  توانایی مدیریت و رهبری دانش آموزان در گروه باشد میتواند از روش بحث گروهی استفاده کند. در این روش فرصتی برای دانش آموزان  فراهم می شود که  خودشان را  ارزیابی کنند و علاوه بر این باعث افزایش اعتماد به نفس و بالارفتن قدرت بیان اندیشه منظم و صحبت کردن در جمع خواهند شد.
یکی از رویکردهای جدید در فرآیند فعالیهای آموزشی، تدریس مسئله محور است که معلم در آن اقدام به انتقال اطلاعات نمی کند  بلکه می کوشد با ایجاد یک موقعیت جدید همراه با ابهام، دانش آموزان را به تفکر، تجسس و پژوهش وادار سازد. برای مثال در روش آزمایشگاهی چیزی به صورت  مستقیم آموزش داده نمی شود بلکه شرایطی فراهم می گردد تا دانش آموزان خود از طریق آزمایش به پژوهش بپردازند و جذابیت مسئله را کشف کنند. نقش معلم در این روش، هدایت دانش آموزان و نظارت بر کار آنهاست.
 

تنظیم خلق منفی و افسردگی

سرطان خاموش» نام دیگر بیماری افسردگی است که گاه از سوی افراد عامه به غلط برداشت هایی از آن می شود. در تعیین اینکه به شخصی لقب افسردگی بدهیم فاکتورهایی وجود دارد که وجود هر کدام از آنها در یک فرد دلالت بر این  موضوع می کند که شخص افسرده است یا اینکه تغییر روحیات زودگذر و البته طبیعی برای شخص اتفاق افتاده که به آن ناراحتی های عاطفی گفته می شود. ناراحتی های عاطفی و در واقع غمگینی نوعی واکنش طبیعی در برابر شرایط نامطلوب است و در این شرایط تلاش، لذت، امید و حتی تلاش در زندگی افراد وجود دارد.
درنظر شخص افسرده، امید و تلاش برای بهبودی وجود ندارد و همه چیز یا سفید و عالی است یا بد و غیرقابل تحمل. به همین دلیل شخص افسرده نیاز به درمان جدی دارد. اما قبل از آن خوب است شناختی به انواع افسردگی داشته باشیم.

  • افسردگی عمده یا تک قطبی

در این نوع افسردگی، دوره افسردگی بیش از ۲ هفته طول نمی کشد و شخص به حالت طبیعی خود بر می گردد.

  • افسردگی دو قطبی

در این نوع افسردگی که به  آن افسردگی شیدایی نیز گفته  می شود فرد در دوره های تقریبا ثابت و مشخص دچار افسردگی نسبتا شدید شده و به تدریج و به صورت ناگهانی دچار سرخوشی و شادابی بیش از حد می شود.

  • افسردگی شدید

در این نوع افسردگی، حالت های ناخوشایند تمامی زندگی فرد را تحت تاثیر خود قرار می دهد و گاه همراه با احساساتی نظیر خودکشی است که باید حتما به روانپزشک مراجعه شود.

  • افسردگی خلق ناخوشایند یا خفیف مزمن

این نوع افسردگی طولانی مدت بوده که حداقل ۲ سال طول می کشد.در این نوع افسردگی شخص  بیشتر اوقات خود را ملامت می کند و اعتماد به نفس ضعیفی دارد.

  • افسردگی گذرا

این نوع افسردگی حداقل ماهی یک بار اتفاق می افتد و کمتر از ۲ هفته طول می کشد.

  • افسردگی یا واکنش سوگ

وقتی فرد یکی از افراد نزدیک یا حیوان اهلی خانگی خود را از دست بدهد و یا حتی از خانه و وطن خود جدا شود دچار این نوع افسردگی می شود که از چند هفته شروع شده و تا ۶ ماه ممکن است ادامه داشته باشد. اما اگر مدت زمان این افسردگی بیشتر از ۶ ماه طول بکشد فرد دیگر وارد قلمرو افسردگی شده است و باید به درمان جدی آن پرداخت.

  • افسردگی بعد از زایمان
  • افسردگی بعد از بیماری مانند افسردگی بعد از سکته های قلبی یا مغزی یا حتی بیماری های جسمی مثل تیروئید
  • افسردگی قبل از قاعدگی در زنان
  • افسردگی فصلی
  • افسردگی ناشی از مصرف مواد
  • افسردگی سایکوتیک که همراه با هذیان و توهم بوده و بسیار شدید است.

 
اما افراد افسرده نشانه هایی دارند که این نشانه ها بین المللی بوده و در همه کشورها قابل قبول است. برای مثال این افراد در بیشتر روزها دارای خلق خوی تنگ و پایین هستند، چیزی نمی تواند آنها را خوشحال کند،اغلب بی انرژی و خسته هستند که این موضوع در صبح ها شدید تر است، فرد غالبا کم اشتها است و گاه بر عکس آن هم اتفاق می افتد، دچار اختلالات در خواب هستند، اعتماد به نفس و عزت نفس ندارند،کاهش قدرت تمرکز و تصمیم گیری،درد و اختلالات جسمانی، احساس ناامیدی و گاه افکار خودکشی به آنها روی می آورد.
نشانه های افسردگی در مردان نصف زنان است اما شدت آن در مردان بیشتر و میزان خودکشی آنها چهار برابر زنان است. نشانه های افسردگی در مردان همراه با تحریک پذیری،بداخلاقی،خستگی، غرق در کار شدن و گاه روی آوردن به مواد مخدر و الکل است.
اما در زنان، افسردگی را می توان به  چند مورد دسته بندی کرد.

  • حزن و اندوه مادرانه

در روز سوم و چهارم بعد از زایمان بین ۱۰ تا ۲۰ درصد زنان احساساتی به صورت غم و ناخوشی، عدم تمرکز و یا اختلال خواب را تجربه می کنند. اگر این حالات در ظرف ۱۰ یا ۱۴ روز از بین نرود باید حتما به پزشک مراجعه کرد.

  • افسردگی بعد از زایمان

این نوع افسردگی ممکن است از همان روز اول بعد از تولد کودک شروع شده و تا ۴ ماه ادامه داشته باشد.این نوع افسردگی همراه با افکار منفی مانند « من نم-/-
توانم فرزندم را نگهداری کنم« همراه است.
 
افسردگی بعد از زایمان باید بلافاصله درمان شود زیرا اگر درمان نشود ممکن است باعث اختلالات در مهارت ادراکی و رشد و تکامل کلامی کودک شود.
بهترین راهکارهایی که باید در مورد افسردگی بعد از زایمان انجام داد این است که به مادر تاکید کنند این حالات طبیعی است و بیشتر مادران به آن دچار می شوند. به مادر اطمینان بدهید که در کنارش هستید و در کارهای منزل یاری اش دهید.
افسردگی در کودکان
کودکان نیز به افسردگی دچار می شوند اما تشخیص آن کمی سخت است.در بسیاری از مراکز تخصصی با انجام تست هایی بر روی کودکان می توانند پی به افسردگی در آنها ببرند.
افسردگی در پیری این نوع افسردگی شدت بیشتری دارد و دلیل آن افزایش سن، بیماری ها،از دست دادن شغل و بازنشستگی، آشیانه خالی و رفتن فرزندان و .. است.از نشانه های این نوع افسردگی می توان به کاهش تمرکز و حافظه، کاهش انرژی و خستگی، بدخلقی،بهانه جویی،پرحرفی یا کم حرفی و ترس از ابتلا به بیماری های مختلف نام برد.
 

روش های درمان افسردگی

اگر بخواهید به صورت طبیعی از افسردگی پیشگیری کنید  باید استعمال دخانیات را حذف کرده و بیشتر از میوه ها و سبزیجات استفاده کنید. علاوه بر این ورزش،مطالعه،استفاده از داروهای گیاهی و خودداری از نوشیدن چای و قهوه در شب ها از دیگر راههای طبیعی درمان افسردگی است.
اما به طور کلی تصمیم گیری در مورد روش درمان بر عهده متخصص است و از دارو درمانی در موارد شدید افسردگی و روان درمانی در افسردگی های مزمن و خفیف استفاده می شود. در موارد خطرناک اگر بیمار نسبت به سایر درمان ها پاسخ نداد از شوک الکتریکی استفاده می شود.
اما بسیاری از افراد افسرده به خاطر ترس از اعتیاد به دارو از خوردن آن اجناب می کنند. این بیماران از سرزنش کسانی که آنها را از خوردن دارو منع می کنند می ترسند.در مقابل چنین بیمارانی باید این آگاهی را به آنها بدهیم که افسردگی نوعی سرماخوردگی روانی است و لزوما همه داروها اعتیادآور نیستند.از همه مهم تر در مورد روحیات بیمار با پزشک مشورت کرده و از او راهنمایی بخواهید.
 

مهارت ارتباط موثر

اگر بیشتر به چالش ها و مسائلی که انسان را درگیر خود کرده است توجه کنیم، متوجه می شویم که بخش عمده ای از بروز چنین مسائلی عدم مهارت کافی ما در حوزه ارتباطات است. ناتوانی در دستیابی به همکاری و تفاهم با دیگران دلیل شکست و ناکامی بسیاری از مردم است. بر اساس دیدگاه روانشناسانی مانند «اریک فروم»،« کارن هورنای» و «سالیوان» یکی از مهم ترین علل حالت های عصبی و اختلالات روانی و رفتاری، عدم توانایی افراد در برقراری ارتباط موثر است.
مردم در شبانه روز مدت زیادی از وقت خود را صرف برقراری ارتباط چه از طریق صحبت کردن،گوش دادن و یا خواندن می کنند.اما میزان موفقیت در برقراری ارتباط در همه افراد یکسان نیست و  پژوهش هایی که در سازمان های مختلف انجام شده  نشان می دهد معاونان ۶۶ درصد، مدیران سطوح بالا ۵۶ درصد، مدیران ۴۰ درصد، سرپرستان ۳۰ درصد و کارکنان سطح پایین تنها ۲۰ درصد از چیزی که ریاست سازمان بیان می کند را درک می کنند که این نشان می دهد ما با یک سوء تفاهم ارتباطی در اکثر مواقع رو به رو هستیم.
در برقراری ارتباط ۲ روش اصلی وجود دارد که شامل روش ارتباطات کلامی و ارتباطات غیر کلامی است. ارتباطات کلامی شامل ارتباطات گفتاری و نوشتاری بوده که عمده وقت ما صرف ارتباطات گفتاری می شود. اما ارتباطات غیرکلامی به عقیده پژوهشگران از نظر صحت بر ارتباطات کلامی برتری دارد چرا که انتقال یک سوم مفاهیم از طریق کلمات صورت می گیرد و دو سوم دیگر از طریق غیرکلامی به مخاطب منتقل می شود.
در انتقال پیام و درک درست مفاهیم موانعی وجود دارد که اجازه درک درست به شنونده یا مخاطب را نمی دهد. این موانع عبارت است از:

  1. نامناسب بودن وسیله و شیوه برقراری ارتباط: ( در شرایطی که انتظار یک مکالمه تلفنی را دارید شخص مقابل با پیامک با شما ارتباط برقرار کند).
  2. عدم اعتبار فرستنده: (دستورات و فرامین به  کارگران توسط سرپرستی که فاقد صلاحیت فنی و علمی است ).
  3. نامناسب بودن زمان و مکان(انتقاد از شخص در جلوی جمع یا اصرار بر یک خواهش در هنگام اوج کاری شخص).
  4. نامناسب بودن فضای ارتباطی: (وجود سرو صدا که باعث نشنیدن بخشی از پیام شود و یا روحیه بدبینی و سوء ظن در مخاطب یا شنونده روند انتقال درست معانی را دچار مشکل می کند).
  5. ضعف در مهارت های ارتباطی: (عدم آشنایی با مهارت های برقراری ارتباط برای مثال نداشتن تبحر در مقدمه چینی).
  6. تفاوت و فاصله در تخصص و مقام: (زبان مشترک بین اعضای یک گروه با تخصص مشابه تنها برای یکدیگر قابل فهم است.برای مثال مفاهیم و اصطلاحات تخصصی یک تکنیسین برق را یک نجار نخواهد فهمید و بالعکس).
  7. کمی اطلاعات:(کمی اطلاعات تنها به دلیل اینکه فرستنده پیام تصور می کند مخاطب به اندازه او از مطلب آگاهی دارد).
  8. زیادی اطلاعات: (زیادی اطلاعات باعث عدم هضم و فهم آن توسط شنونده خواهد شد).
  9. محدودیت ادراک) : فرستنده پیام باید بر اساس امکان برداشت های متنوع از پیام توسط گیرنده اقدام به بهترین روش ابراز آن کند چرا هر کس با توجه به نیازها و منافع خود برداشت متفاوتی از یک پیام خواهد داشت).
  10. درک متفاوت از زبان ارتباطی:( گاه کلمات و عبارات واحد در یک زبان در نزد افراد مختلف معانی متفاوتی را تداعی می کند که باید به این نکته نیز توجه کرد).
  11. تثبیت نظر و عقیده: (برداشت ما از کار و واکنش دیگران در گذشته نباید مبنای رفتار و اظهار نظر ما در زمان حال باشد. کسی که هفته گذشته با ما به طرز بدی رفتار کرده شاید در طی یک هفته رفتار طبیعی خود را بازیافته باشد و باید بر همان اساس با او ارتباط برقرار کرد).
  12. تشابه بینی یا تعمیم: (تعمیم دادن یک عده از مردم با خصوصیات شبیه به هم کار درستی نیست برای مثال اینکه مردمان یک شهر لزوما خسیس،مهمان نواز و یا دروغگو هستند نوعی تعمیم است و باید بین پدیده های یکسان بتوانیم وجوه اختلاف را درک و تشخیص دهیم).
  13. دوگانگی یا نهایت نگری: (کلیه افراد و پدیده های دنیای اطراف ما در دو قطب خوب و بد نیستند. به جای استفاده از کلمات افراطی باید متعادل تر به موضوعات بنگریم).
  14. نظرات و تصورات قبلی: (آنچه می شنویم و می بینیم گاه با واقعیت تفاوت زیادی دارد و باید در این زمینه انعطاف پذیر باشیم و بر سر عقیده خود اصرار نورزیم).

 

خودشناسی و خودآگاهی بر اساس هرم مزلو

«آبراهام مزلو» روانشناس معروف آمریکایی سلسله نیازهایی را برای انسانها تعریف کرده و معتقد است که انسان ها باید تبدیل به آن چیزی بشوند که باید بشوند. طبقه بندی نیازه بر اساس هرم مزلو به شرح زیر است:

  1. نیازهای جسمانی یا فیزیولوژیکی( هسته مرکزی بقاء جسم بوده و شامل خوردن و آشامیدن می شود).
  2. نیاز به امنیت و ایمنی: (امنیت فکری و ذهنی برای دوام و بقاء در آینده).
  3. نیاز اجتماعی: (تمایل به دوست داشته شدن و مورد احترام قرار گرفتن).
  4. نیاز به احترام: (تمایل انسان برای ارزش داشتن و قدر و منزلت نزد دیگران).
  5. نیاز به خودیابی: (کشف تواناهایی های بالقوه و رسیدن به کمال هستی خویش)

بسیاری از رفتارهای انسان ها جهت ارضاء این نیازها و یا ناکامی در برآورده ساختن آنهاست. آگاهی و شناخت از خود بر رفتارهای ارتباطی ما تاثیر می گذارد و به همین دلیل خودآگاهی اساس یک رابطه موفق  بوده و بر اساس آن می توان مسئولیت دیدگاه ها و رفتارهای خود را بپذیریم.
ارتباط با دیگران
باید بدانیم که ارتباطات تاثیر عمیقی در کیفیت زندگی ما و دیگران دارد. دانستن این شش اصل به شما کمک زیادی در پیشبرد اهدافتان در زندگی دارد:

  1. همه کارهای ما نوعی ارتباط است.
  2. چگونگی ارسال یک پیام،چگونگی دریافت آن را مشخص می کند.
  3. هدف اصلی در ارتباط، دریافت آن است نه ارسال آن.
  4. چگونگی آغاز یک پیام، اغلب حاصل ارتباط را مشخص می کند.
  5. ارتباط، یک خیابان دو طرفه است.
  6. ارتباط مانند رقص دارای حالات و ژست های گوناگون است.

نظریه پردازان ارتباطات معتقد هستند که پیامدهای ارتباط موثر در پنج مورد درک، لذت یا مسرت، گسترش روابط،نفوذ در نگرش ها و کنش یا عمل قابل بررسی است. علاوه بر این در زمینه برقراری ارتباط موثر باید این پنج ویژگی را حتما لحاظ کرد که شامل: گشودگی،حمایتگری،مثبت گرایی و تساوی است.
نکاتی در بهبود ارتباطات:

  1. قبل از ارسال هر پیام هدف خود را مشخص کنید.
  2. افکار خود را روشن بیان کنید.
  3. از شیوه مناسب برای برقراری ارتباط استفاده کنید.
  4. به خصوصیات گیرنده توجه کنید.
  5. به واکنش گیرنده توجه کنید.
  6. مراقب لحن کلام و زبان بدن خود باشید.
  7. سعی کنید گفته ها و اعمال شما با یکدیگر تطابق داشته باشد.
  8. پیام خود را با اظهار نظر شخصی یا سلیقه خود همراه نکنید.
  9. پیام شما تا حد ممکن بهتر است بر روی موقعیت یا مشکل تکیه کند.
  10. پیام همراه با عمل رفتاری مناسب منتقل شود.
  11. پیام حالت موعظه و سخنرانی نداشته باشد.

 

مهارت حل تعارض

«وقتی با غریبه ها هستید بیشتر از زمانی که در کنار همسر یا معشوقتان هستید در امان هستید». این گزارشی است که جامعه شناسان بر اساس تحقیقاتی که بر روی خشونت موجود در آمریکا انجام داده اند به آن رسیده اند.  تعارض بین همسران موضوعی کاملا طبیعی است چرا که صمیمیت باعث ایجاد اختلاف و تعارض می شود اما تعارضی که سرکوب شود و یا منجر به خشونت کلامی و جسمانی شود به هیچ وجه درست نیست و بهتر شود اصلاح شود.
ترس از تعارض و احساسات همراه با آن می تواند منجر به عدم درگیری در مسایل و عدم درگیری در مسایل می تواند منجر به طلاق هیجانی و نهایتاً طلاق قانونی شود. بر اساس تحقیقاتی که بر روی زوج ها انجام شد مشخص شد یکی از شایع ترین واکنش هایی که زوج ها در برابر تعارض با هسرانشان نشان می دهند کناره گیری و اجتناب از تعارض است. در این واکنش آنها به نوعی احساس تقصیر در برابر مشکل رسیده اند.
تعارض به صورت یک سلسله مرتب بزرگ و بزرگ تر می شود که اگر در مراحل اولیه آن را بررسی و حل و فصل نکنیم باعث رشد بیشتر آن خواهیم شد. این مراحل شامل زیر است:

  1. مرحله مبادله وقایع روزانه ( درگفت و گوی معمولی و روزمره میان همسران  بخش مهمی از اطلاعات رد و بدل می شود و اگر به دلایلی مانند قهر یا دوری همسر قطع و یا کمرنگ شود سبب بروز مشکل  خواهد شد)
  2. مرحله بیان احساسات 🙁 دلگیری طرفین از یکدیگر و صحبت در مورد آن برای حل مساله و یا ابراز احساسات در مورد اتفاقی خاص که یکی از زوجین دوست دارد اتفاق بیفتد).
  1. مرحله در میان گذاری عقاید
  2. مرحله تصمیم گیری
  3. مرحله حل مساله
  4. مرحله حل بحران

در هر کدام از مراحل فوق اگر همسران در مورد مسائلی که بروز می کند به صحبت و گفت و گو نپردازند و اقدام به حل و فصل آن نکنند سبب ایجاد تعارض خواهد شد.
اما بروز تعارض گاه دلایلی دارد که هر کدام از آنها را می توان در یک مقوله جداگانه طبقه بندی کرد.

  • دلیل اجتماعی: متاسفانه در برخی فرهنگ ها در افراد اینطور القاء شده که ازدواج باید سراسر هماهنگی و تفاهم باشد و ابراز هرگونه نارضایتی امری مذموم است.
  • دلیل روانشناختی: برخی از همسران دلیل نارضایتی و خشم خود را نشان نمی دهند زیرا می ترسند که از طرف همسرشان طرد شوند. اما بهترین حالت ابراز خشم این است که ابتدا بپذیریم خشم امر ی درونی است نه بیرونی و بهتر است به صورت باز و مستقیم ابراز شود. خشم نوعی واکنش طبیعی است و در برخی شرایط می تواند از سوء استفاده افراد پیشگیری کند.

اما باید پذیرفت که بروز تعارض و اختلافات زناشویی در زندگی همسران امری کاملا طبیعی است و این اتفاق حتی در زندگی تازه عروس و دامادها نیز اتفاق می افتد. اما دلایل ومنابعی که باعث ایجاد مشاجرات و تعارضات زناشویی می شود در طول زمان تغییر می کند. برای مثال در یک تحقیق پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که  قبل از ازدواج، شغل مردان و مسایل اختصاص زمان و توجه (مراقبت و محبت ) به ترتیب مهم ترین مسایل ایجاد کننده تعارض بودند . اما در شش ماه بعد از ازدواج، کارهای خانه ، به عنوان اولین منبع تعارض ، چگونگی دخل و خرج پول دومین منبع و زمان و توجه سومین منبع تعارض شناخته شدند . در پایان اولین سال ازدواج، کارهای خانه ، زمان و توجه و دخل و خرج پول به ترتیب مهم ترین منابع تعارض بودند . در پایان پنجمین سال، کارهای خانه و زمان و توجه به عنوان اولین منبع شناخته شدند، اما مسایل جنسی از سیزدهمین رتبه به رتبه سوم ارتقا یافته بود.

دلایل بروز تعارض

با شناخت دلایلی که باعث ایجاد تعارض می شود می توان در پیشگری از اختلافات زناشویی قدم مثبتی برداشت. این دلایل عبارت است از:

  • فقدان گفت و گو
  • فقدان رهبری موثر و تصمیم گیرنده
  • تعارض های ارزشی
  • عقاید متفاوت در مورد نقش های جنسیتی
  • زایندگی اندک(عدم انجام وظایف تعریف شده از سوی همسران)
  • تغییرات و انتقالات
  • مسایل

در هر کدام از تعارضات ذکر شده زوجین می توانند با به کار گیری این نکات به حل و فصل اختلافات بپردازند:

  • به جای گفت و گو در شرایط بحرانی زمان صحبت را به وقت دیگری که حال روحی هر دو طرف مساعد است موکول کنید.
  • زمان گفت و گو را تعیین کرده و ترجیحا نزدیک باشد.
  • بر شرایط مسلط باشید تا شرایط بحرانی کنترل شما را در دست نگیرد.
  • گروهی کار کنید.

اما دلایلی که باعث ایجاد تعارضات بین همسران می شود همیشه هم آشکار نیستند و گاه پنهانی است. مسایل پنهانی اغلب باعث بحث های ناکام کننده و تخریب گر در میان همسران می شود. درباره این مسایل به صورت باز گفتگو نمی شود. این مسایل بسیار مهم اند؛ آنها انتظارات، نیازها و احساسات ابراز نشده ای را بازنمایی می کنند که اگر به آنها توجه نشود، باعث آسیب جدی به ازدواج می شود. این مسایل عبارت است از : قدرت،اهمیت،مراقبت،قدرشناسی،تمامیت،تعهد و پذیرش.
چهار روش برای شناخت مسایل پنهانی وجود دارد :

  • چرخ نخ ریسی: عباراتی مثل:« باز دوباره شروع شد»، نشان می دهید همسران به صورت زیربنایی اختلافات خود را حل و فصل نکرده اند.
  • ماشه چکان های جزیی: برای مثال اختلاف بر سر اطو کردن در ظاهر ممکن است جزیی باشد اما درخواست مرد از زن برای اطو کردن ممکن است به صورت تحمیل و ایجاد قدرت از سمت زن برداشت شود و یا از سمت مرد بی توجهی همسرش نسبت به اطوی لباسش نوعی بی توجهی قلمداد شود.
  • اجتناب: گاه عقاید و نظرات از سمت همسران ابراز نمی شوند زیرا آنها تصور می کندد با مطرح کردن اینگونه مسایل باعث طرد شدن و ایجاد فاصله بین خود و همسرشان خواهند شد.
  • رقابت و امتیاز گیری: یکی از همسران فکر می کند که در مقابل کاری که انجام می دهد مورد قدردانی واقع نشده و دیگر خود را به صورت یک تیم با همسرش می بیند.

 

پیش فرض های حل تعارض

  1. همه زوج ها دارای مشکلاتی هستند.
  2. زوج هایی که بیشترین موفقیت را در حل مسایل دارند، با هم به عنوان یک گروه کار می کنند.
  3. اکثر زوج ها با عجله در پی راه حلی فوری هستند، آنها نگرانی های واقعی یکدیگر را در نظر نمی گیرند و بنابراین برای ایجاد راه حل های با دوام و پایا با شکست مواجه می شوند.

در حل تعارضات زناشویی ابتدا باید در مورد مساله مورد نظر به مذاکره به گفت و گو و پرداخت و سپس در مرحله بعدی  به حل مساله پرداخت. حل مساله دارای ۴ روش است:

  1. مشخص کردن جزئیات مسأله
  2. بارش فکری
  3. توافق و سازش
  4. پی گیری

 

قوانین اساسی برای حفظ یک رابطه

  • قانون اساسی ۱: هنگامیکه تعارض شدت پیدا می کند ، تقاضای وقت استراحت یا توقف کرده یا با استفاده از تکنیک گوینده-شونده به ادامه بحث بپردازید. ۲٫ ادامه گفت و گو را به زمان بعد البته یک زمان مشخص شده و نزدیک موکول کنید.

یک نکته بسیار مهم:  اگر تشخیص دادید که شما، همسرتان یا هر دوی شما در حال از دست دادن کنترل تان هستید، تقاضای توقف کنید.

  • قانون اساسی ۲: هنگامیکه گفتگوی بدی دارید، از تکنیک های گوینده شنونده استفاده کنید. نکته کلیدی این قانون ، این است که هر دوی شما تصمیم گرفته اید با موضوعات حساسیت زا به طور مؤثرتر و ساختار یافته تر، مقابله کنید.
  • قانون اساسی ۳: ما به طور کامل بحث در مورد مسأله را از حل مسأله جدا کنید.
  • قانون اساسی ۴: هر زمان که بخواهید میتوا نید مسأله را مجددا مطرح کنید ، اما شنونده می تواند بگوید : «زمان خوبی نیست ». اگر شنونده نخواهد در این زمان صحبت کند، خودش مسؤول گذاشتن زمانی برای گفتگو خواهد بود.
  • قانون اساسی ۵: گذاشتن جلسات هفتگی برا ی گفت و گو.
  • قانون اساسی ۶: وقتی را برای تفریح و سرگرمی و معاشقه بگذارید چرا که حیاتی است که در اوقات خوب تان از تعارضات، محافظت کنید.

    هدف گزینی

همه انسانها هدفی دارند اما گاه برخی از این اهدف به خاطر به اجرا درنیامدن تنها در مرحله یک رویا باقی می ماند اما برنده کسانی هستند که اهداف خود را با قدم های کوچک شروع کرده و به تدریج به سمت اهداف بلند خود دست پیدا می کنند.اما اهداف فقط به موارد مالی و یا خانوادگی منتهی نمی شود و برای رسیدن به تعادل باید زمینه های مختلفی را برای تحقق اهداف در نظر گرفت. برای مثال اهداف مالی،شغلی،خانوادگی،علمی،روحی روانی،اجتماعی،خیرخواهانه،جسمانی،شخصیتی و اجتماعی عالی. اما  در مقوله هدف گذاری می توان اهداف را از لحاظ پروسه و مدت  زمان رسیدن به آن  به ۳ دسته تقسیم کرد.
۱ .  اهداف بلند مدت
اهداف بلند مدت چشم انداز فرد را در مسیری که در رو به رویش قرار دارد به خوبی نشان می دهد.در این واقع این اهداف همانند چارچوب و اسکلت در بدن انسان است که سایر اجزا خود را با آن منطبق می کنند. افراد موفق برای رسیدن به  اهداف بلند مدت خود هرچیزی که مانع رسیدن آنها به مقصود مورد نظر شود ترک می کنند حتی اگر چیزی دوست داشتنی و مورد علاقه آنها باشد.

  1. اهداف میان مدت

اهدف بلند مدت مانند یک برج بسیار عظیم و زیبا هستند که یک شبه و با سرعت نمی توان اقدام به طراحی و ساخت آن کرد هرچند یک معمار فوق العاده حرفه ای باشید. برای این کار باید از قدم های کوچک و قابل اندازه گیری برای ساخت آن استفاده کرد. این قدم های کوچک همان اهداف میان مدت ما هستند که با انجام آنها و پیگیری مستمر و داشتن ثبات می توان قدم به قدم  به شکل نهایی آن برج زیبا دست پیدا کرد.  اما در شروع ساخت یک برج نمی توان همه فعالیت ها و اقدامات و یا اتفاقات غیرقابل پیش بینی که در خلال ساختن برج به وجود خواهد آمد را پیش بینی کرد. به همین دلیل همین کافی است که طبقه به طبقه پیش رفت و با وجود امکانات و منابع در دسترس گام های اول را برای پیمودن این مسیر طولان یطی کرد.

  1. اهداف کوتاه مدت

کارها و فعالیت های روزانه ما که گاه بسیار سطحی هستند و به چشم نمی آیند همان اهداف کوتاه مدت هستند که ما را به اهداف  میان مدت می رسانند. پی  گیری کارها و عادات خوب و مثبت روزانه که همگام و در ریتمی هماهنگ با اهداف میان مدت و بلند مدت باشد می تواند شما را در نیل به مقصود کمکی دوچندان کند.
فعالیت های روزانه افراد نقش بسیار پررنگی در رسیدن به اهداف بلند مدتی که برای خود ترسیم کرده اند دارد. از این اصل تنها افراد برنده پیروی می کنند. انجام فعالیتهای روزانه ثابت و مثبت در جهت اهداف هرچند در ظاهر ساده به نظر می رسد اما جایگزین کردن عادات بد به عادات خوب کاری است که تنها از افراد برنده بر می آِد و به همین دلیل است که تعداد افراد موفق نسبت به افراد ناموفق کمتر است.
اگر هدفی که برای خود ترسیم کرده اید در شما انگیزه و اشتیاق کافی ایجاد کند بدون تردید با رویارویی با موانع زود تسلیم نمی شوید و در جایگزین کردن عادات بد به عادات خوب از استمرار و ثبات کافی برخوردار خواهید بود. شک نکنید. بنابراین در طراحی زندگی موفق و رویارویی که برای خود ترسیم کرده اید باید از آخر شروع کنید یعنی درست از فعالیت ها و کارها ی کوچک و ساده ای که هرروز انجام می دهید چرا که این اهداف راه را برای رسیدن شما به اهداف بلندمدت هموار خواهد کرد.
 

      خشم

خشم مانند بسیاری از احساسات ما نظیر شادی و غم و نگرانی احساسی طبیعی است و در واقع نوعی مکانیزم طبیعی بدن برای در امان ماندن در شرایط بحرانی و گاه خطرزاست. برای مثال سربازان در میدان های جنگ با استفاده از خشم از تمام توان خود برای دفاع و سرکوبی دشمن استفاده می کنند. اما این باور اشتباه از زمان کودکی در انسان ها گنجانده شده که خشم به هیچ وجه خوب نیست و باید به صورت کلی از این حس دور ماند. اما خوب است تفاوت خشم را با پرخاشگری از یکدیگر تمیز دهیم.
هرگاه خشم شما به صورت رفتار خود را نشان دهد به آن پرخاشگری گفته می شود که به هیچ وجه سالم نیست. اما بروز خشم به صورت سازنده و سالم و کنترل آن یک راه سالم در رویارویی با احساس خشم است. در هنگام بروز خشم افکار منفی به ذهن فرد خطور می کند که خشم او را تشدید می کند برای مثال اگر جواب او را ندهم فکر می کند کم آورده ام و… با کنترل بر روی این افکار و آگاهی از آن می توان تا حدود زیادی از بروز خشم به صورت ناسالم خودداری کرد.
عواملی که باعث بروز خشم می شوند به عوامل مختلفی بستگی دارند که به شرح زیر است:

  • عوامل بیرونی

رفتارها و اتفاقاتی که در بیرون حوزه کنترل ما اتفاق می افتند باعث بروز خشم می شوند. مثل معطل ماندن بیش از حد در صف انتظار .

  • عوامل درونی

عوامل درونی بروز خشم ممکن است از کودکی ما ریشه گرفته باشد مانند مشاهده پرخاشگری و خشم میان اعضای خانواده ،دوستان ،همسایگان و یا حتی معلم ها و مربیانی که داشته ایم.

  • عوامل فرهنگی

نحوه واکنش به خشم در فرهنگ ها ی مختلف با یکدیگر تفاوت دارد. برای مثال در یک فرهنگ  بروز حالت ها پرخاشگرانه و داد و بیداد ممکن است بهنجار و در فرهنگی دیگر بسیار مذموم باشد و یا در فرهنگی دیگر  باور مردم در این باشد که تحمل کردن ناملایمات به رشد و پیشرفت  شخصی می انجامد.
اما فرو نشاندن خشم و سرکوب کردن آن می تواند باعث بیماری هایی نظیر افسردگی،بیماری های عفونی و یا جسمانی شود و دیلل آن تضعیف سیستم ایمنی بدن به خاطر سرکوب کردن این حس طبیعی است.
تکنیک های مقابله با خشم:

  • واکنش تاخیری

در این حالت باید در هنگام آگاهی از احساس خشم از یک تا بیست بشمرید و نفس عمیقی بکشید. همین مکث بیست ثانیه ای تا حدود زیادی از میزان خشم شما کاسته و باعث می شود کنترل بیشتری بر روی شرایط به وجود آمده داشته باشید.

  • صحبت کردن از خود نه در مورد دیگری

در هنگام بروز خشم بهتر است به جای متهم کردن و سرزنش کردن دیگران شخص مقابل را در مورد احساسی که در آن لحظه داشته ایم باخبر کنیم. برای مثال به جای اینکه بگوییم تو آدم بسیار بدقول و بی تعدی هستی بگوییم :« با این بدقولی من واقعا دچار مشکل شده ام و الان احساس خیلی بدی دارم.»
اما در هنگام بروز خشم توجه به این نکات باعث کنترل بیشتر شرایط می شود:

  1. آیا موضوعی که در حال حاضر شما را نگران خود کرده است بیست سال بعد هم تا این اندازه برایتان مهم است؟
  2. بدترین نتیجه ای که در مورد شرایط عصبانیت من برایم به وجود می آِید چیست؟ اگر من سه دقیقه بیشتر معطل بمانم آیا اتفاق بحرانی در ادامه روز برایم خواهد افتاد؟
  3. از یک تا ۱۰ بشمرید چرا که با این مکث کوتاه اما مفید کنترل منطقی تری بر رو ی شرایط خواهید  داشت.
  4. به یک موقعیت یا اتفاق خوشایند فکر کنید
  5. عبارات تاکیدی  را با خود زمزمه کنید یا در ذهنتان :« این نیز بگذرد» یا « این موضوع چندان مهم نیست».

 

     استرس

استرس یکی از احساسات شایع و فراگیر خصوصا در دنیای مدرن و پرتنش امروزی است. در واقع در تعریف کلی به آن دسته از واکنش های فیزیکی یا ذهنی که  افراد در مقابل تغییرات زندگی از خود نشان می دهند استرس گفته می شود. البته استرس می تواند جنبه مثبت نیز داشته باشد و باعث رشد و تکامل تدریجی فرد گردد. در شهرهای شلوغ مانند تهران استرس در افراد بیشتر از شهرهای کم جمعیت است و تحقیقات نشان می دهد استرس و تنش مردان و زنان متاهل تهرانی از افراد مجرد بسایر کمتر است. اما دلیلی مهمی که باید به خاطر آن به درمان و پیشگیری استرس پرداخت نتایج منفی و زیان باری است که اگر به آن توجه نکنید استرس می تواند ضررهای جبران ناپذیری را به شما وارد سازد. برای مثال سکته قلبی یا مغزی و سایر دردهای جسمانی می تواند از استرس ریشه گرفته و رشد پیدا کرده باشد.
بدن انسان در برخورد با استرس از الگوهای خاصی پیروی کرده و فرایندهای عصبی و شیمیایی معینی را طی می کند. برای مثال واکنش بدن در مقابل اتفاق های هیجان انگیز مثبت همانند همان فرایندی است که در مقابل اتفاق های هیجان آور منفی طی می کند. اما استرس لزوما باعث فرسودگی و از کارافتادگی نمی شود.
در بعضی شرایط بدن افراد خود را با شرایط وفق داده و می توانند شرایط استرس زا را بهتر کنترل و تحمل کنند مانند دوران اسارت. اما بااینحال این دسته از افراد نیز به تدریج دچار آثار زیانبار تحمل استرس زیاد می شوند و گاه ممکن است به پیری زودرس نیز دچار شوند.
نوع واکنش افراد به استرس به عوامل مختلف شخصیتی فرهنگی و یا تجربه های فردی شخص بر می گردد اما در حالت کلی بدن نسبت به چیزی حالت دفاعی می گیرید و که قبلا آن شرایط استرس زا را تجربه کرده باشد.
عوامل ایجاد استرس

  1. فردی

فشارهایی که به واسطه وظایف محول شده به هر کدام افراد در خلال ایفای نقش مادر،پدر،رییس،کارمند و.. به وجود می آید. علاوه بر این سن و جنسیت نیز در بروز استرس تاثیر زیادی دارند. برای مثال زنان از قدرت تحمل بیشتر و در نتیجه استرس کمتری نسبت به مردان برخوردار هستند و یا افراد مسن به دلیل تجربه بیشتر استرس کمتری را تجربه می کنند.

  1. گروهی

منسجم نبودن اعضای گروه، نبودنیازهای مشترک در بین افراد و یا عدم تعریف دقیق وظایف اعضا ی گروه و عدم تفاهم بین افراد می تواند سبب بروز اختلاف و در نتیجه استرس شود.

  1. سازمانی

جو و شرایط حاکم در یک سازمان تاثیر مستقیمی بر روحیه کارکنان و در نتیجه استرس آنها دارد. در سازمان هایی که وظایف به خوبی تعریف نشده و بین نظرات مدیران و کارکنان اختلافات زیادی وجود داشته باشد این سازمان استرس های زیادی را بر کارکنان وارد خواهد ساخت. عواملی مانند زیاد بودن ساعات کاری،کمی حقوق، تقسیم ناعادلانه امکانات،اختلاف میان همکاران و نبود یک جو مثبت و سازنده در میان کارکنان می تواند دلایل مهمی در بروز استرس میان کارکنان باشد.

  1. فراسازمانی

بی ثباتی اقتصادی،تعدیل کارکنان و اضافه شدن اضافه کاری، نبود کار مناسب بر اساس نیاز جامعه از جمله دلایلی هستند که یک کشور و یک جامعه باعث ایجاد استرس بر مردمان خود می شود.
استرس آثار زیانبار بسیاری دارد که در ابعاد جسمی،احساسی،خانواده، اجتماعی و اقتصادی خود را نشان می دهد. اما از یک سری نشانه ها می توان تشخیص داد که فردی دچار استرس شده است. با تشخیص این حالات خصوصا در محیط های کاری می توان به کارکنان در کنترل و رفع استرس و در نتیجه پایین آوردن هزینه های ناشی از آن کمک فراوانی کرد.
برای مثال فردی که در هنگام ورود به محل کار با روی خوش با دیگر افراد احوالپرسی نکند و همواره از قرار گرفتن در جمع دوستان و همکاری خود داری کند مبتلا به استرس شده است. همچنین این شخص میز کار نامرتبی دارد و بیشتر اوقات جای چیزی  را نمی داند و باید چند دقیقه را صرف پیدا کردن آن کند. علاوه بر این ممکن است جواب متقاضی های موجود در آن سازمان و یا نامه ها را به سرعت ندهد و همین اقدامات در روند کار سازمان اختلال اختلال ایجاد کند.
کسانی که در راس کار یک سازمان قرار دارند باید بدانند که بروز استرس در کارکنان خسارات مالی و معنوی زیادی را به آن مجموعه خواهد زد. به همین خاطر در قدم اول باید به دنبال راهکارهایی برای رفع استرس باشند. راهکارهایی مانند پاداش و ترفیع و یا شاد کردن محیط کار کارکنان با استفاده از رنگ آمیزی زیبا و دکوراسیون خوب و یا برنامه هایی برای بالا بردن سطح آگاهی افراد در مورد شناسایی استرس و رفع آن می تواند به مانع فراگیر شدن استرس در میان کارمندان و در نتیجه بالارفتن راندمان کاری شد.
اقداماتی برای کاهش استرس
در محیط خانه می توان طوری رفتار کرد تا استرس را به میزان زیاد برطرف کرد. در محیط خانه بهتر است دیگر به کار و مسایل مربوط به آن فکر نکرد و همه تمرکز را بر روی خانواده و یا بازی با بچه ها گذاشت. از در معرض قرار گرفتن با اخبار تلخ و حوادث که باعث بالارفتن استرس و نگرانی می شود باید اکیدا اجتناب کرد و  به جای آن وقتتان را صرف خواندن یک کتاب انگیزشی خوب یا گوش کردن به یک فایل صوتی و یا موسیقی کنید. علاوه بر این خوردن غذاهای چرب مانند فست فود نیز می تواند در بروز استرس نقش زیادی داشته باشد. گنجاندن ورزش و تمرینات صحبگاهی و استفاده از غذاهای سالم می تواند در کاهش استرس نقش پررنگی داشته باشد که نباید از آن غافل ماند.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *